کهن الگوی دیونوسوس در میان رومیان با نام” بَکِس” شناخته شده است.
دیونوسوس، خدای باده، شور، سرمستی، وحشت، جنون و رهایی بود. او جوانترین خدای کوه المپ بود که شراب انگور، پیچک، انجیر و درخت کاج را عزیز میداشت.
تمام طبیعت در قلمرو او قرار دارد. دیونوسوس، کهنالگویی است که ارتباط خوبی با طبیعت دارد. در میان خدایان دیگر، ستودنیترین خدا به شمار میرود و جالب آنکه تنها خدایی است که مادری میرا دارد.
دیونوسوس، پسر زئوس و سمیل، مادری میرا است که فرزند کادموس، پادشاه تبس بود. سمیل که عاشق زئوس شده بود، برای نزدیک شدن به او، خود را شکل مردی میرا درآورد و از زئوس باردار شد. وقتی هرا (خدای بانوی ازدواج) از ماجرا با خبر شد، حسادت سراسر وجودش را لبریز کرد. تصمیم گرفت از او و فرزند متولد نشدهاش انتقام بگیرد و آنها را از بین ببرد. هرا خود را به صورت پرستار درآورد و پیش سمیل رفت. با او حرف زد که از زئوس بخواهد برای اثبات عشقش، سوگند بخورد با همان عظمتی که بر هرا ظاهر میشود، بر او هم ظاهر شود. این درحالی بود که سمیل نمیدانست این کار منجر به مرگ او خواهد شد.
وقتی زئوس نزد سمیل آمد، سمیل گفت که از او خواهشی دارد. زئوس به رودخانه استیکس قسم خورد که خواهشش را برآورده خواهد ساخت و این سوگندی بود که نمیتوانست نقض کند. زئوس به خاطر سوگندی که خورده بود، با جلوه کهنالگوی آذرخش، بر او ظاهر شد. در محضر چنین حضوری، هیچ انسان فانی زنده نمیماند! اینگونه سمیل از خشم هرا در امان نماند و با دسیسه او، طعم مرگ را چشید. اما آذرخش، فرزند پسر او را نامیرا کرد. بعد از مرگ سمیل، زئوس فرزندش را از رحم او جدا کرد و به پای خود بست تا آماده تولد شود. زئوس، پس از تولد دیونوسوس، او را به خواهر و شوهرخواهر سمیل سپرد تا به عنوان یک دختر بچه بزرگش کنند. او با این تصمیم میخواست دیونوسوس را از خشم و حسادت هرا محافظت کند. اما ماجرا به اینجا ختم نشد! زمانی که هرا فهمید فرزند زئوس زنده است، محافظین دیونوسوس را دیوانه کرد؛ تا جایی که آنها میخواستند کودک را بکشند! اما بار دیگر، زئوس، پسرش را نجات داد. او را به یک قوچ تبدیل کرد و نزد پریان کوه نیسا برد تا در کنار آنها زندگی کند. پریان بعد از اینکه دیونوسوس به آنها تحویل دادهشد، از او داخل غاری نگهداری کردند.
سیلنوس، یکی از پریانی که قیم دیونوسوس بود، رموز طبیعت و نحوه ساخت شراب را به او یاد داد. سیلنوس را معمولا به صورت پیرمردی مهربان و گاه پیرمرد مستی که بخشی از او اسب است، به تصویر کشیدهاند.
دیونوسوس، کهنالگویی است که از کودکی با زنان بزرگ شده. تنها فرمانروایی است که به جای تسلط بر زنان، آنها را نجات میدهد. در برخی از نقاط یونان باستان، زنان ارزش و احترام زیادی برای او قائل بودند و او را میپرستیدند.
دیونوسوس، احساس تقدیر و یگانگی در خود حس میکند. به عبارتی، احساس متمایز و مقدس بودن نسبت به دیگران دارد.
بهخاطر قدرت غریزی کهنالگوی دیونوسوس، این احتمال وجود دارد که خود یا ایگو در آن غرق شود. اگر فرد با کهنالگوی کودک الهی یکی شود، تطابق با زندگی عادی، برایش سخت میشود. دیونوسوس به توجه و شناخت خاصی نیاز دارد. وقتی به خاص بودنش توجه ویژه نشود، رنجیدهخاطر میشود! از نظر روانشناسان، او به توهم خود بزرگبینی دچار است و فکر میکند فرد مهمی است.
اما اگر کودک الهی درونش سرکوب شود، از آن ور بوم میافتد و فکر میکند بیاهمیت است و معنای زندگی را فراموش میکند! این ویژگی در مردان زیادی سرکوب شده و به آنها یاد داده میشود تا خیالبافیهای خود را فراموش کنند. رویابافی، در حقیقت وجه عرفانی کهنالگوی دیونوسوس است.
دیونوسوس و هرمس، کهنالگوهایی هستند که صرفنظر از سنی که دارند، جوان ابدی هستند و کودک درون آنها فعال است! به اصطلاح، به آنها جوان ابدی یا به گفته یونگ، جوان خالص، میگویند.
کهنالگوی دیونوسوس، نمونه بارز مردی است که قول و قرارهای فراوانی میگذارد اما به سادگی آنها را فراموش میکند یا نسبت به آنها بیتعهد است. اگر اهداف بلندمدتی داشته باشد، اغلب نیمه راه رهایش میکند. اصولا زندگی عادی شبیه به دیگران ندارد و خارج از چارچوب، قوانین و نظم رفتار میکند.
شخصیتی دوگانه یا مودی دارد. یک لحظه میتواند کاملا ناامید و غمگین و لحظه دیگر، خوشحال و سرمست باشد. مردان دیونوسوسی در جنبشهای هپی شرکت میکنند و احتمال اعتیاد آنها به مواد توهمزا و موسیقی زیاد است. لباسهای روشن و رنگی به تن میکنند و فرار از مدرسه و محل کار، رفتاری کاملا طبیعی برای آنها به حساب میآید. ممکن است هر کسی در نوجوانی انرژی فعال این کهنالگو را در خود به شدت احساس کند اما خیلی وقتها، با افزایش سن این انرژی در فرد کمرنگ میشود.
هنگامی که دیونوسوس هنوز جنین بود، مادرش با حیله هرا مرد. در اسطوره و آئین ستایش، او با زنان مختلفی احاطه شده بود؛ زنانی که نقش مادر ناتنیاش را داشتند و یا پرستارانی که دائم عوض میشدند و وظیفه نگهداری از او را بر عهده داشتند. دیونوسوس، بعدها به قلمرو هادس رفت تا مادرش را پیدا کند.
مردان دیونوسوسی به دنبال زنی هستند که هم نقش مادری را به خوبی برایشان ایفا کنند هم نقش همسری را؛ این کهنالگو، مستعد داشتن رابطه عاطفی و درونی با مادربزرگ خود است. این انرژی، به خوبی با طبیعت و دنیای زنانگی ارتباط برقرار میکند. شاید او خود را با دنیای زنانه همراه ببیند و جذب کارهایی شود که به طور سنتی زنانه هستند؛ مثل خانهداری و پرستاری!
مردان دیونوسوسی خود را بیمادر میدانند و به دنبال آن هستند که زنان دیگر برایشان مادری کنند. جالب آنکه این تقابلی دوسویه است؛ یعنی زنان هم تمایل زیادی به مادری کردن برای آنها دارند.
در میان سرخپوستان آمریکایی، “شمن”، شخصیت مهمی داشت که میان دنیای مادی و جهان نادیدنی، نقش واسطه و میانجی را ایفا میکرد. کسی که شمن میشد، از همان دوران کودکی با پسران هم سن و سال خود تفاوت داشت.
او اغلب در کنار زنان میماند و بعدها همچون زنان لباس میپوشید. این تجربه مشترک شمن با دیونوسوس است که در دوران کودکی مثل دخترها بزرگ شد.
جهان نادیدنی که به آن اشاره شد؛ همان دنیای کهنالگو، رویاها و تجسم فعال است.
روح شمنی اغلب حالت خنثی و نر-ماده دارد، همانگونه که دیونوسوس مرد-زن توصیف شده. به اصطلاح عوام به او”مردی زن صفت” میگفتند! این کهنالگو ویژگیهای زنانه و مردانه را با هم داشته و به نوعی دوجنسیتی روانی دارد.
دیونوسوس، زنان را به خروج از روزمرگی، حضور در طبیعت، خوشگذرانی و کشف عنصری سرمست کننده در خود ترغیب و در واقع آنان را با تجربهی شمنی آشنا میکرد.
در میان همه کهنالگوهای مردانه، دیونوسوس شخصیتی پر از تضاد دارد. این کهنالگو در یک طیف صفر و صد قرار دارد. برای مثال او میتواند به گونهای عاشق شما باشد که شیفتهتر از او نیابید و میتواند انقدر نسبت به شما سرد باشد که احساس غریبگی با او داشته باشید! نماد این کهنالگو، پلنگ و گربه است و این ویژگی نیز در آنها مشهود است! ظاهری زیبا و فریبنده اما باطنی کاملا متضاد و خویی درنده دارند.
وقتی در ارتباط با فردی هستید که انرژی دیونوسوس در آن فعال است، قطعا این احساس را تجربه میکنید که لحظهای شما را میخواهد و لحظه دیگر شما را پس میزند! قطعا این تجربه دردناکی خواهد بود.
مضمون آسیبدیدگی روانی شدید و مهاجرت، بخشی از اسطورهشناسی دیونوسوس و زنان همراه اوست. دیونوسوس به خاطر خصومت پادشاه لیکورگوس، شکست خورد و مجبور شد به دریا بپرد. درحالی که پیروان زن او، شکستخورده و وحشتزده در مواجهه با بیرحمی، مجبور به فرار شدند.
در روایتهای مختلف، آمده است که دیونوسوس در سراسر دنیا شناخته شده بود؛ اما اغلب افراد با او سر دشمنی داشتند. چرا که از زنان میخواست تا زندگی روزمره خود را رها کنند و همراه او برای شرکت در مراسم آئینی پرشور و هیجان، راهی کوهستانهای دوردست شوند. یکی از دشمنان سرسخت او، هرا بود. جدا از حسادتش به فرزند هووی خود، هرا، اسطوره ازدواج و تعهد است و دیونوسوس، دقیقا مقابل او قرار دارد! احساسات پرشور را تحریک میکند و از زنان میخواهد از نقشهای معمولی نظام مردسالارانه فاصله بگیرند.
مفهوم تجزیهشدن در اسطوره دیونوسوس که سرنوشتی مشابه با اوسیرس، کهنالگوی پیشین مصری داشت، تا حدودی پیچیده است. کهنالگوی دیونوسوس، مرد یا زن را به دلیل آنکه نمیتواند با دوگانگی شدید درونی خود کنار بیاید، مستعد فروپاشی روانی یا تصلیب میکند.
همانطور که پیشتر گفته شد، این کهنالگو، دارای تضادی درونی است که موجب میشود در مسیر زندگی، دائما بر سر دو راهی قرار بگیرد. او از این شرایط رنج میبرد. اینکه خودش هم نمیداند به پارتنرش علاقه دارد یا او را نمیخواهد، برایش آزاردهنده است. اصطلاح فروپاشیروانی که استعارهای از احساس شکاف میان شیوههای متضاد رفتاری است، درمورد چنین افرادی، متداول و عادی است.
سایر کهنالگوها، آثار پیچیده دیونوسوس را ندارند. چون ویژگی این کهنالگو، تمایلات متضاد و افراطی است. او بسیار دمدمی مزاج و مودی است. توصیف دقیق نشانههای دیونوسوسی، اندکی دشوار است؛ در شخصیت او تمایلات زنانه و مردانه هر دو دیده میشود. سایر مردان غالبا به چنین مردی اعتماد ندارند و او را طرد میکنند.
دیونوسوس در لحظه زندگی میکند. با توجه به دمدمی مزاج بودنش، ثبات هیجانی و عاطفی در او دیده نمیشود. فرد دیونوسوسی، رفتار متعادلی ندارد و اغلب درگیر تضادهای درونی خود است. او میتواند در لحظه با فردی معاشقه کند، به خلسه برود و در لحظه دیگر او را رها کند! میتواند عاشق کسی باشد و نسبت به آن فرد بیتفاوت باشد.
خود را متمایز از دیگران و برتر نسبت به آنان میبینند. در مقابل دیگران کاری انجام نمیدهند اما به صورت درونی، باور دارند میان انسانهایی که درکی از این زندگی ندارند، گیر افتادهاند! آنها دیگران را در خدمت خود میدانند.
از کارها و فعالیتهایی که نیاز به فکر یا استدلال دارند، فراری هستند. چرا که نمیتوانند روی مسئلهای متمرکز شوند و با دقت به جزئیات آن نگاه کنند. تعهد برای آنها نفسگیر است؛ تمایلی به قوانین و چارچوب ندارند و هر طور که بخواهند رفتار میکنند.
تمایل شدید به هرگونه از خودبیخود شدن ذهنی و خارج شدن از چارچوبهایی دارند که خانواده یا جامعه تعیین میکنند. برای رسیدن به این رهایی، دست به هرکاری میزنند! چه با مدیتیشن چه با مواد روانگردان، در هر صورت، آنها به راحتی وارد خلسه میشوند. ترسی از مصرف مواد مخدر و نوشیدن مشروبات الکی ندارند و بیمحابا این کار را انجام میدهند.
افرادی که بدقول هستند، کسانی که به خودکشی فکر کرده یا تجربهاش را دارند، به احتمال زیاد انرژی فعال کهنالگوی دیونوسوس را دارند. آنها به ماوراءالطبیعه و مسائل معنوی علاقه دارند و به شهود خود اعتماد دارند. کهنالگوی دیونوسوس به همان اندازه که خود را تافته جدا بافته میبیند، در عالم معنا دچار گمگشتگی میشود و از بیهویتی خود، احساس یاس و ناامیدی میکند.
این افراد از آنیمای بالایی برخوردار هستند؛ به راحتی با دنیای زنان ارتباط برقرار کرده و آنها را درک میکنند. شاید از معدود مردانی باشند که میتوانند از زیبایی زنان تعریف کنند! چراکه از نگاه زیباییشناسانه به زنان نگاه میکنند. رابطهشان با طبیعت بسیار خوب است و علاقه زیادی به گشتوگذار و کسب تجارب جدید دارند.
در خانواده، اغلب با مادرشان رابطه عمیقی دارند و پسر مامان به حساب میآیند. آغوش مادر را دوست دارند و از وابستگی و علاقه دوطرفه خود لذت میبرند.
به موسیقی علاقه زیادی دارند. از سازهای کوبهای مثل دف و کاخُن خوششان میآید. در مجالس عرفانی که این سازها نواخته میشوند، از خودبیخود میشوند. رقصشان آنیمایی و با بدن و حرکات منحنیشکل همراه است. آنها در موسیقی غرق میشوند، مانند رقص سماع.
مرد دیونوسوسی، عاشقِ عاشقی کردن است. اغلب عشقهایش به دیگران نه صرفا به واسطه علاقهاش به فرد، بلکه از سر علاقهاش به عاشقی کردن است. اینکه به چیزی برسد، برایش لذتبخش است اما اغلب نمیداند دقیقا قرار است به چه چیزی برسد!
تطبیق با جامعه آپولویی_زئوسی برایشان دشوار است؛ چرا که در قیدوبند قوانین رفتار نمیکنند و بر این باور هستند که قوانین برای این است که دیگران به آنها خدمت کنند. عادی زندگی کردن و تکرار یک لوپ از زندگی روزمره، برای این افراد جذاب نیست.
آدم رقابت و کلکل نیستند! نه اینکه خود را کم بدانند یا از ترس شکست خوردن این کار را نکنند؛ در واقع بهواسطه خودبزرگبینی، دیگران را در حد خود نمیدانند. در آخر، این انرژی را قدری مخرب میدانند که میتواند موجب خرابی و دیوانگی شود.
دیونوسوس در ابتدای زندگی خود، تجربههای مهمی داشت که در شکلگیری شخصیتش بسیار موثر بود. او در دوران کودکی، باتوجه به شرایط پیش آمده، شبیه به دخترها تربیت و بزرگ شد. کسانی که در نقش مادر او قرار گرفتند، یکی پس از دیگری، به افرادی قاتل و خطرناک تبدیل شدند.
پسرهای دیونوسوسی، بیشتر اوقات شبیه به دخترها رفتار میکنند. ناخوادآگاه سمت لباس، رنگ و وسایل دخترانه کشیده میشوند. بازیهای دخترانه انجام میدهند. حتی شاید از بین شخصیتهای کارتونی، سمت فروزن بروند که قهرمان داستانی دخترانه است!
این کودکان اغلب حسی هستند و از حواس خود زیاد استفاده میکنند.
زندگی رنگارنگ را دوست دارند، چرا که به رنگها علاقهمند هستند. موسیقی، موجب شادی، نشاط و حتی آرامش آنها میشود. به صورت رفتاری شاید زیاد بخوابد و در تعامل با دیگران، ممکن است بسیار متوقع عمل کند! چرا که دیگران را در خدمت خود میداند.
برای پسر دیونوسوسی، دوران بلواغ، دوران بحرانی به حساب میآید. چون نوجوان دیونوسوسی در این دوره دچار نوسانات عاطفی شدیدی میشود و نسبت به انرژیهای دیگر، همهچیز برایشان بیشتر تشدید میشود.
ممکن است نوجوان دیونوسوسی درگیر موادمخدر شود. این یکی از ریسکهای بزرگ زندگی این کهنالگوست و میتواند روند زندگی او را کاملا دگرگون کند.
نسبت به همسالان خود پوشش غیرمتعارف و متفاوتی دارند. بیبندوبار عمل میکنند و اگر خانوادهای با ارزشها و سنتهای خاصی داشته باشند، ممکن است به خاطر رفتارشان، احساس گناه کنند.
نسبت به درس و مدرسه بیاعتنا هستند و علاقهای در این زمینه از خود نشان نمیدهند. مدرک گرفتن برای آنها معنا و مفهوم خاصی ندارد. ممکن است سریعتر از آنچه فکرش را بکنید، ترک تحصیل کنند؛ اما با این حال نسبت به مفاهیم فلسفی، درک عمیقی دارند.
مردان دیونوسوسی، علاقهای به معاشرت با مردان دیگر ندارند! چون نقطه مشترکی میان خود و مردان دیگر پیدا نمیکنند.
مردان دیونوسوسی، بیشتر در کارهای فردی خوب عمل میکنند تا فعالیتهای گروهی! به طور کلی، ترجیحشان به کارهای انفرادی است و کمتر زمانی پیش میآید که آنها را درحال رقابت ببینید.
ارتباط مردان دیونوسوسی با مردان هرمسی و مردان هفائستوسی نسبت به مردان دیگر بهتر است. از آنجایی که مردان آپولویی نقطه مقابلشان هستند، سمت آنها جذب میشوند.
از دوران کودکی تا بزرگسالی، اطراف مرد دیونوسوسی را زنان زیادی گرفتهاند که اغلب نقش مادری برایش ایفا میکنند. رفتارهای کودکانه مرد دیونوسوسی باعث میشود تا زنان، تمایل زیادی به مراقبت از او داشته باشند.
حساس بودن و لذت بردن او از زیبایی، موجب میشود تا زنان زیادی جذب شخصیتش شوند.
همانطور که در دوران کودکی او اشاره کردیم، طبیعت این انرژی به زنان نزدیک و از آنیمای بالایی برخوردار است. به همین علت، در رفتار با زنان خوب عمل میکند و مهارت بالایی در برقراری ارتباط با آنان دارد. به طوری که زنان احساس نمیکنند با جنس مخالف خودشان تعامل دارند.
در ارتباطات خود، زنان را ارجحتر از مردان میدانند و برای رفتوآمد یا دوستی، زنان را انتخاب میکنند.
دیونوسوسیها از آن دسته مردانی هستند که زنان به قدری با آنها احساس راحتی دارند، که شاید مشکلات عاطفی و زندگی خود را برایشان بازگو کنند. چرا که احساس میکنند توسط آنها به خوبی درک میشوند.
مرد دیونوسوسی بسیار متوقع است. به همین علت برای ازدواج سراغ زنی میرود که بتواند همه نیازهای او را برطرف کند! زنی که نه فقط نقش همسری که نقش مادری را هم برایش خوب بازی کند؛ اما در مقابل، از او هیچ توقعی نداشته باشد و آزادش بگذارد.
زنانی که دیدگاه سنتی دارند، با آنها به خوبی کنار نمیآیند. چرا که باتوجه به دیدگاه مردسالارانهی خود، مردان دیونوسوسی را در نقش شوهری نمیدانند که نانآور خانواده و به اصطلاح مرد و تکیهگاه است!
مردان دیونوسوسی رقابتجو و منفعت طلب نیستند، برای ثروت یا شهرت نمیجنگند و در روابط خود موضع مشخصی ندارند! در یک جمله، میتوان اینطور بیان کرد که آنها از نظر مالی و عاطفی، کاملا غیرقابل پیشبینی هستند.
در مسائل جنسی به قدری انرژی صرف میکنند که شاید یک مرد دیگر برای کار یا حرفه و تحصیل خود تلاش میکند! از نظر آنان، مسائل جنسی بسیار مهم است و ممکن است شاهد تنوعطلبی یا شرکای جنسی متعدد آنها نیز باشید.
این جمله معروف زنان که من دو تا بچه دارم، وصف حال همسران مردان دیونوسوسی است! این مردان به قدری در رفتار خود شبیه به کودکان هستند و متوقع و پر نیاز جلوه میکنند که جایی برای حضور پر رنگ فرزند خود، نمیگذازند.
پدر دیونوسوسی در لحظه هرچه گفت، مورد قبول است اما بعید است که در آینده بتوان روی آن حسابی باز کرد! با وجود چنین رفتاری، به احتمال زیاد، فرزندانی بیثبات و بیاعتماد بار میآورد.
همانطور که در نقش همسری خود شبیه به مردان سنتی عمل نمیکند، در نقش پدری خود نیز شبیه به پدران سنتی نیست. اغلب اوقات به عنوان یک الگوی مناسب برای فرزندان یا تامین نیازهای آنها با شکست مواجهه میشود؛ اما در آخر ممکن است به پدری تبدیل شود که شبیه دوست صمیمی و نزدیک با فرزندانش است.
مسیر میانسالی افراد با انرژی غالب دیونوسوس میتواند به سه گونه مختلف گذرانده شود.
مسیر اولی که اغلب این مردان دنبال میکنند، مسیر مبارزه با اعتیاد و مشکلات مالی و عاطفی است که تا لحظه مرگ، هیچگاه تغییری حاصل نمیشود.
مسیر دوم، زمانی است که مرد دیونوسوسی هنوز دنبال شور جوانی خود باشد و بخواهد جوان باقی بماند.
مسیر سوم، زندگی انفرادی عمیق و پر از معنا است. مرد دیونوسوسی در لحظه زندگی میکند و از زندگی خود لذت میبرد! با نگاه ژرف و درک عمیقی که از زندگی پیدا کرده، پس از تجارب عمیق و خوشایندی که کسب کرده، با دیدی باز، منتظر مرگ میماند تا با آغوشی گشوده از آن استقبال کند.
تنها مردانی که “من” یا “ایگوی قوی” دارند، میتوانند تاثیرات این انرژی را در خود به حداقل برسانند و خودآگاه نسبت به این انرژی، به روند زندگی خود ادامه دهند.
یکی از دلایلی که این کهنالگو نسبت به سایرین بیشتر دچار بحرانها و تعارضات روانی میشود، واکنشهای منفی است که از جامعه دریافت میکند. از آنجایی که دائما سرکوب میشود و نمیتواند خود واقعیاش را بروز دهد، مرد دینوسوس بیشتر دچار مشکلات میشود.
باتوجه به اینکه کهنالگوی دینوسوس توسط زنان زیادی از کودکی احاطه شده، گرایشها و علاقهمندیهایش نیز سمت دختران متمایل است. به همین علت، ممکن است انتخابهای او باتوجه به دیدگاه جامعه، اثرات منفی بر عزت نفس و اعتماد به نفسش بگذارد. رفتار و واکنش دیگران نیز در این فرآیند، بیتاثیر نیست؛ چراکه دیگران رفتاری بسیار مثبت یا بسیار منفی با آنها دارند که خود عاملی برای تشدید این مساله است.
از طرف دیگر، کهنالگوی دیونوسوسی دیدگاهی تحت عنوان کودک الهی به خود داشت! به این معنی که همه از من پایینتر و در خدمت من هستند! این اعتماد به نفس کاذب مبتنی بر برتر بودن او، موجب عدم درک و شناخت وی نسبت به مهارتها و توانمندیهایش میشود. در نتیجه، گاهی دست به کارهایی نسنجیده میزند که با شکست مواجه میشود.
کهنالگوی دیونوسوس، کهنالگویی جوان بود. او را معمولا مردی جوان و زیبارو با موهای بلند توصیف میکنند که ردایی شبیه به پادشاهان بر دوش انداخته است. در روایات آمده که چون دزدان دریایی گمان میکردند دیونوسوس پسر پادشاه است و میتوانند در ازای آزادی او، پولی مطالبه کنند، او را ربودند.
بسیاری از مردان دیونوسوسی مثل جوان ابدی، از نظر شهرت و ثروت، شباهتهایی به هم دارند. تا زمانی که انرژی غالب در مردی، انرژی دینوسوس باشد، او جوان و زندهدل باقی میماند.
مردان دینوسوسی، اغلب با تناقضات و تضادهای درونی درگیر هستند. غم و شادی، گرمی و سردی، هیجان و خونسردی، شتابزدگی و تامل، همگی یکجا در این مردان وجود دارد.
اثرات مخرب الکل، مشکلات اعتیاد: به عقیده “یونگ”، احتمال ترک اعتیاد فردی که بهخاطر تجربههای عمیق روحانی و معنوی دچار این مشکل شده، بیشتر است.
بیل.دبلیو، بانی انجمن الکلیهای گمنام در مکاتباتی که با “یونگ” داشت، ارتباط بین اعتیاد به الکل و چنین معنویتی را توصیف میکند.
بیل.دبلیو، در نامهای که برای یونگ نوشته، به مکالمه او با رولاند.اچ در دهه۱۹۳۰ اشاره میکند.
رولاند.اچ، الکلی و بیمار سابق یونگ بود. او نقش مهمی در بنیانگذاری انجمن الکلیهای گمنام داشت. در این گفتوگو، یونگ به وی میگوید که نمیتواند کمکی به او بکند.
بیل.دبلیو، چنین نوشته: وقتی رولاند.اچ از شما پرسید آیا امیدی هست؟، شما در جوابش گفتید: «شاید راهی پیدا شود! همین جمله شما، باعث شد تجربهای معنوی، امکان تحقق بیابد.»
کلمات یونگ بر قلب رولاند.اچ اثر گذاشت و او دنبال تجربه معنوی بود تا کمکس کند و آن را یافت.
یونگ در پاسخ دبلیو نوشت: «اشتیاق او به الکل، در سطح پایین، معادل تشنگی معنوی ما به کامل شدن است که در قرون وسطی به معنای یکی شدن با خدا بود.»
یونگ نوشت؛ «میدانی که الکل در لاتین به معنای روح است و شما از همین کلمه برای دو موضوع استفاده میکنید؛ یکی الکل و دیگری تجربه معنوی والا! اولی سمی و بسیار فاسدکننده است. پس فرمول کمککننده این است: الکل متضاد معنویت است»
عبارت «الکل متضاد معنویت است» در استفاده از ارتباط معنوی علیه مشروبات الکلی، به یک اصل تبدیل شده است.
وقتی دیونوسوس، زن یا مردی را تحریک میکند از الکل یا هر ماده مخدر دیگری استفاده کند، او را توجیه میکند که به ارتباطی معنوی دست خواهد یافت!
بدیهی است که از نظر آنها، ارتباط با یکی از خدایان، آرامش به همراه خواهد داشت.
در افسانهها، تصور بر این بود که دیونوسوس در جسم فرد وارد میشود و از راه مصرف الکل، بر جریان خون در رگها، حواس، جسم و فکر او اثر میگذارد. وقتی انرژی دیونوسوس در فردی غالب است، او با جسمش واکنش نشان میدهد و درکی از احساسات خود ندارد.
از نظر روانشناسی، مرد دیونوسوسی مستعد بیمارهای روان-تنی است. وی از اینکه در جسمش مشکلی وجود داشته باشد، به هراس میافتد؛ چرا که احساساتش را به کمک جسمش ابراز میکند.
اغلب مردانی که انرژی فعال دیونوسوس را در وجود خود ندارند، مردانی بیروح و از نظر هیجانی، سرد و خشک هستند. انرژی فعال این کهنالگو موجب لذت بردن از زندگی حال، شادی و صمیمیت در روابط میشود.
یکی از راههای رشد این کهنالگو، توجه به حال و فراموشی گذر زمان و گذشته است. یکی شدن با طبیعت و گشت و گذار، میتواند اثربخش باشد.
ارتباط و تعامل دائمی با زنان در نقشهای مختلف و درک آنها، موجب پرورش این کهنالگو میشود. یکی از صفات بارز دیونوسوس، ابراز کلامی احساسات است. پس سعی کنید جدا از انجام رفتارهایی که بیانگر عواطف شماست، واژهها را به زبان بیاورید.
در زندگی گاهی به خود اجازه دهید تا دیگران خدمتگزار شما باشند و خواستههایتان را از آنها درخواست کنید.
برای انتخاب پوشش خود، نگران ساختارشکنیهای عرف نباشید! همیشه متفاوت بودن بد نیست و شما میتوانید از رنگهای شاد و مختلف استفاده کنید.
به حواس خود متمرکز باشید؛ مثلا موقع غذا خوردن مزه و بو غذا را حس کنید، آنرا مزه مزه کنید و حتی به نوع پخت آن توجه کنید. استفاده از حواس پنجگانه در پرورش انرژی دیونوسوس کمککننده است.
از تایید نشدن توسط دیگران، ترس نداشته باشید و علایق شخصی خود را دنبال کنید. مهم این است که شما از زندگیتان لذت ببرید و کاری را که دوست دارید، انجام دهید.
این تفکر را در ذهن خود غالب کنید که شما بنده محبوب خدا هستید و هر آن چیزی که از خدا بخواهید، به شما داده میشود.
پرورش کهنالگوی زئوس در زندگی دیونوسوس، بسیار تاثیرگذار است. زئوس چندبار زندگی دیونوسوس را نجات داده است. یکبار زمانی که او را از رحم مادر جدا کرد و به ران خود بست و بار دیگر، زمانی که هرا مادرخوانده او را دیوانه کرد و آن زن قصد داشت دیونسوس را بکشد.
زئوس، انرژی قوی و حامی است؛ میتواند با منطق و خرد خود به دیونوسوس کمک کند تا با تفکرات غیرمنطقی و احساسات شدید خود، برخورد منطقی داشته باشد. پس حضور پدر یا دوستی با ویژگیهای زئوس در نزدیکی دیونوسوس یا رشد این انرژی در شخصیت او، میتواند بسیار کمک کننده باشد.
هرمس، کهنالگوی دیگری است که نقش موثری در زندگی دینوسوس داشته. هرمس خدایی است که هنگام تولد دیونوسوس، نقش ماما را برای او داشت. او بود که دیونوسوس را به دست پرستارانش سپرد.
یکی از صفات بارز هرمس، درگیر شدن با احساسات، توانایی رفتن به عمق و اوج است که مرد دیونوسوس باید آن را در خود تقویت کند. یکی دیگر از صفات هرمس، عقیده به این امر که همه چیز در زندگی، موقتی است. این امر میتواند به دیونوسوسی که در لحظه زندگی میکند، غرق در آن میشود و در آن باقی میماند، کمک کند.
کهنالگوی دیگر، آپولوی منطقی است. دیونوسوس باید منطق آپولویی را در خود تقویت کند. آپولو متفکری منطقی است که برای صراحت و شفافیت، ارزش قائل است. او از طریق نیمکره چپ مغز عمل میکند. کهنالگوی دیونوسوس، غیرمنطقی، احساساتی و از طریق نیمکره راست مغز عمل میکند.
از قدیم این دو کهنالگو در مقابل و تضاد یکدیگر قرار دارند و وجود هر دو انرژی، موجب تعادل در فرد میشود. یکی از راههای پرورش آپولو تحصیلات و درس خواندن است.
دیونوسوس باید این احساس خود برتر بینی و جوان ابدی ماندن را از خود دور کند. اگر مردی بتواند مادر خود را دوست بدارد و همان گونه که نسبت به سایر زنان واکنش نشان میدهد، به او هم واکنش نشان بدهد؛ دیگر زن، سایه تمام قدش را روی دیونوسوس نخواهد انداخت! در آن زمان، کسی نمیتواند او را تضعیف کند و صفات مردانهاش ناخودآگاه پررنگتر میشود.
مرد دیونوسوسی برای موفقیت در روابط احساسی خود، باید عشق را تجربه کند. نباید به خاطر احساس ترحم یا صمیمیت در رابطهای بماند. اینگونه او با تعهد به عشقش، در روابط عاطفی خود موفق عمل میکند.