مععمولاً مرسوم است که شناخت احساسات و بیان آنها بیاهمیت فرض میشوند و یا اینکه بهطور کل نادیده گرفته میشوند. اینگونه آموختهایم که تا جای ممکن نباید عصبانی شویم، نباید ناامید شویم، نباید حسادت ورزیم و …
همچنین تا جای ممکن از بیان حقیقت راجع به هیجانات و احساسات خود خودداری کنیم. در واقع اگر ما یاد نگرفتهایم که احساسات حقیقی خود را به رسمیت شناخته و آنها را به روشی امن و احترامآمیز بیان و ابراز کنیم، زندگی ما همواره تصنعی و بیپایه و اساس خواهد بود. اگر ما این توانایی را داشته باشیم که در مواقع لزوم احساسات خود را به شیوهای درست و اصولی مطرح کنیم، آنگاه قادر خواهیم بود آن را به فرزندان خود نیز بیاموزیم.
نوجوانان نیاز دارند آگاه شوند که داشتن چنین احساساتی مشکلی ایجاد نمیکند، مهم نیست که چه نوع احساسهایی را تجربه میکنند و مجبور نیستند که در قبال داشتن چنین احساساتی کاری انجام دهند. باید بدانند احساس و عمل یکی نیستند. داشتن احساساتی که بیشتر افراد آن را بد (عصبانیت، حسادت، ناامیدی) میپندارند از انسانها شخصیت بد نمیسازد؛ همه افراد چنین احساسهایی دارند. در واقع، چنین احساسهایی به خودی خود خوب یا بد نیستند، آنها فقط احساس هستند. مهم نیستند که چه شدتی دارند، شما را نمیکشند، به ویژه اگر به شیوهای محترمانه آنها را ابراز کنید. هرقدر بیشتر بتوانید این کار را انجام دهید، متوجه خواهید شد که این احساسات میآیند و میروند بدون اینکه در درونتان تلنبار و متعفن شوند.
زمانی میتوانید به کودکانتان بیان درست احساسات را بیاموزید که به احساساتشان توجه کنید و برایشان ارزش قائل شوید.
یکی از مهمترین راهبردهایی که باید در مدیریت احساسات ایجاد شود، توانایی شناسایی احساسات است. گاهی اوقات نوجوانان به سختی میتوانند بفهمند که چه احساسی دارند، یا اینکه نمیدانند چگونه احساسات خود را تشخیص دهند. هنگامی که آنها قادر به شناسایی و بیان احساسات خود میشوند، ممکن است از مکانیسمهای دفاعی مانند انتقاد، حالت تدافعی، سرزنش دیگران، خاموش شدن، یا استفاده از خشم برای ارعاب استفاده کنند تا میزان آسیبپذیری خود را کاهش دهند و اینگونه وانمود کنند که همه چیز نرمال است و شرایط کاملاً برای آنها عادی است.
برای نوجوانان اهمیت زیادی دارد که یاد بگیرند چگونه احساسات خود را بپذیرند. معمولا اغلب نوجوانان و انسانها بدنبال نادیده گرفتن و حذف احساسات خود هستند چرا که به مهارتهای کافی برای برخورد با احساسات خود مجهز نیستند. اما باید از آنها پرسید: “اگر احساساتت را بپذیری چه اتفاقی میافتد؟” اما مفهوم پذیرش احساسات، مفهومی نیست که اغلب به عنوان یک گزینه در نظر گرفته شود. آنچه که در اغلب نوجوانان دیده میشود این باور اساسی است که اگر احساسات آنها پذیرفته شوند و از جانب آنها به رسمیت شناخته شوند، ممکن است دوباره و دوباره چنین احساسات منفیای برای آنها رخ دهد.
آنچه که آنان باید بدانند این است که احساسات لزوماً مطابق با واقعیت نیستند. احساسات میتوانند تصویر واقعی و منطقی از یک مسئله را مبهم کنند و وقتی نوجوانان تسلیم احساسات خود میشوند، دیدگاه خود را نسبت به آنچه واقعی است از دست بدهند. یکی از موضوعاتی که در پذیرش احساسات و هیجانات مهم است این است که آنها در مورد احساسات خود با خود چه میگویند؟ خودگوییهای درونی آنها بسیار قدرتمند است و اکثریت آنها بیشتر از خودگویی مثبت درگیر خودگویی منفی هستند. اما باید نوجوانان راتشویق کرد که به خود اجازه دهند احساساتشان را داشته باشند، در لحظه بمانند و حضور داشته باشند و با احساساتشان، حتی آنهایی که ناراحتکننده هستند، درگیر و در ارتباط باشند. انجام این کار مستلزم آن است که نوجوانان یاد بگیرند که در پردازش احساسات خود هوشیار و هدفمند باشند و همچنین یاد بگیرند که چگونه خود را آرام کنند.
آنچه که علاوه بر شناسایی و پذیرش احساسات مرحلهی بسیار مهمی در مدیریت احساسات میباشد، برونریزی آنهاست. ممکن است نوجوانان راههای مناسبی برای ابراز احساسات خود، اعم از منفی و مثبت پیدا کنند. احساسات باید به نحوی رها شوند و نکته کلیدی برای نوجوانان این است که راههایی برای ابراز آنها بیابند که به آنها یا شخص دیگری آسیب نرساند.
والدین میتوانند با فراهم کردن محیطی امن و حمایتگر، به فرزندان در شناسایی و بیان احساسات خود کمک کنند. در ادامه، به روشهایی که والدین میتوانند در این مسیر موثر باشند، اشاره میشود.
در کتاب “انضباط مثبت برای نوجوانان” اثر جین نلسن_لین لات اینطور مطرح میشود که اگر ما احساسات خود را در ارتباط با فرزندان نوجوانمان به گونهای شفاف و محترمانه و آرام مطرح کنیم، به آنها نیز میآموزیم که چگونه برای احساسات خود احترام قائل شوند و به شیوهای درست آنها را مطرح کنند.
برای مثال :
«من به شدت عصبانی میشوم وقتی برادرت رو کتک میزنی چرا که از خشونت متنفرم. کاش بتوانی برای ابراز خواستههات روشهای دیگهای رو پیدا کنی».
«تو ناراحت شدی که من از تو خواستم کاری را برای من همین الان انجام دهی و به فعالیتی که مشغول انجام آن بودی، احترام نگذاشتم».
در واقع اگر به فرزندان خود بگویید که نباید احساسات خود را شناسایی و ابراز کنند و به هر ترتیبی سعی کنند با آنها مقابله کنند، تعجب نکنید که در بزرگسالی به این باور برسند که مداماً هیجانات و افکار خود را سرکوب کنند و خودسانسوری را تجربه کنند.
احساسات نوجوانان خود را تایید کنید و آنها را به رسمیت بشناسید. سعی کنید دو گوش شنوا و قلبی پذیرا در برخورد با احساسات و هیجانات آنها داشته باشید و از تحقیر و سرکوب خودداری کنید. به نوجوان خود کمک کنید تا احساسات خود را دقیقاً مشخص سازد و سپس با حرفهای خود مهر تاییدی بر آنها بزنید. نوجوانانی که احساس درک شدن توسط والدین را تجربه میکنند، به ابزارهای مجهزتری برای مدیریت و مقابله با احساسات منفی دست مییابند.
آموزش مدیریت احساسات به کودکان کمک میکند، تا از نظر ذهنی قویتر شوند. درک احساسات ذهن را برای مقابله و عکسالعمل مناسب در موقعیتهای مختلف توانمند میسازد. کودکی که احساس خود را به خوبی درک میکند و مهارت مواجه با احساسات خود را میآموزد، بهتر از عهده شرایط متفاوت برمیآید. به خوبی قادر است احساسات خود را به روشی مناسب بروز دهد. طوری که باعث رنجش خود یا دیگران نشود.
شناخت احساسات به کودکان میآموزد. که در مواقع احساسی خودتنظیمی داشته باشند و متناسب با حسی که تجربه میکنند، بازخورد احساسی بدهند و بتوانند به وسیله مهارتهای کلامی احساسی که تجربه میکنند به دیگران انتقال دهند.
نوجوانان در مرحلهای از رشد خود قرار دارند که کسب استقلال و خودمختاری برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. طبیعی است زمانی که شرایط برای دستیابی آنها به مهارتها و توانمندیهای مختلف هموار شود، هم اعتمادبنفس آنها افزایش مییابد و هم شرایط برای کسب استقلال تسهیل میشود. نوجوانانی که به شخصیت یکپارچه و مستحکم دست مییابند توانایی مدیریت درست احساسات و هیجانات و ابراز درست و اصولی آنها را نیز با سهولت بیشتری انجام میدهند و این موضوع با تکیهی نوجوان به نیروی حمایتی والدین بسیار امکانپذیرتر میشود.
۱_خودتان را به جای نوجوانتان قرار دهید و با او در موضوعات مختلفی که برایش پیش میآید، همدلی کنید.
۲. شنوندهی خوب و کنجکاوی باشید.
٣. نگران نظر دیگران نباشید و آنچه را که برای نوجوانتان بهترین است را انجام دهید.
۴. به جای تحقیر، دلگرمی ببخشید و همواره او را مورد تشویق و تحسین خود قرار دهید.
۵. از دریافت پیام عشق توسط فرزندتان مطمئن شوید.
برای حل مسائل و چالشها، نوجوان خود را در فرآیند تصمیمگیری دخیل کنید. از او بخواهید نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کند و به ایدههای او گوش دهید. این رویکرد علاوه بر تقویت حس مسئولیتپذیری و اعتماد به نفس، به او یاد میدهد که در مواجهه با مشکلات، تفکر خلاقانه داشته باشد. مشارکت او میتواند به ایجاد راهحلهای جدید و کارآمد کمک کند و روابط میان شما را نیز بهبود بخشد.
نوجوانان در مرحلهای از زندگی هستند که نیاز به استقلال و آزادی بیشتری احساس میکنند. برای برقراری ارتباط بهتر، سعی کنید به جای تحمیل نظرات خود، با او وارد گفتگو شوید و به دیدگاههایش احترام بگذارید. با همکاری یکدیگر میتوانید به توافقهایی برسید که نیازهای هر دو طرف را برآورده کند. این روش علاوه بر کاهش تنشها، حس اعتماد و صمیمیت میان شما را تقویت میکند. نشان دادن احترام به خواستهها و مرزهای نوجوان، او را تشویق میکند که مسئولیت بیشتری در قبال توافقات پذیرفتهشده داشته باشد.
نوجوانان نیاز دارند فضایی امن و بدون ترس برای بیان دغدغههای خود داشته باشند. به حرفهای او با دقت گوش دهید، بدون اینکه قضاوت کنید یا سریعاً بخواهید مشکلش را حل کنید. این رویکرد به او احساس ارزشمند بودن میدهد و باعث میشود بیشتر به شما اعتماد کند. گاهی اوقات، تنها نیاز نوجوان این است که شنیده شود، نه اینکه راهحلی فوری دریافت کند.
به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، فرزندتان را برای تلاش و پشتکاری که نشان میدهد تحسین کنید. این رویکرد به او میآموزد که ارزش واقعی در مسیر رشد و یادگیری است، نه صرفاً در موفقیت. تشویق به تلاش، نوجوان را مقاومتر میکند و انگیزه او را برای ادامه کار حتی در صورت شکست افزایش میدهد. وقتی بداند که تلاشش مورد توجه قرار میگیرد، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند و یاد میگیرد که از شکستها بهعنوان فرصتی برای پیشرفت استفاده کند.
هر نوجوان ویژگیها و تواناییهای منحصر به فرد خود را دارد که او را از دیگران متمایز میکند. به جای مقایسه فرزندتان با دیگران، به این تفاوتها احترام بگذارید و ارزش آنها را به او نشان دهید. مقایسه مداوم میتواند اعتماد به نفس او را کاهش دهد و احساس بیارزشی ایجاد کند. در عوض، او را تشویق کنید که بر نقاط قوت خود تمرکز کند و به رشد شخصیاش اهمیت دهد. احترام به فردیت او باعث میشود احساس پذیرش و امنیت بیشتری داشته باشد و بهتر بتواند خود واقعیاش را بپذیرد.