کهن الگو یا آرکتایپ (Archetype)، مفهومی است که اولین بار توسط روانشناس سوئیسی، کارل گوستاو یونگ مطرح شده است.
او معتقد بود که درون هر فرد، الگوها و نمادهایی وجود دارد که از تجربیات جمعی و تاریخی انسانی میآیند و در زندگی و رفتار او تأثیرگذار هستند. این الگوها و نمادها که در ناخودآگاه فرد جای دارند، به آرکتایپها معروفند.
یونگ معتقد بود که آرکتایپها نمادهای عمیق و جهانی هستند که در تمام فرهنگها و جوامع مشابه یافت میشوند. او مفاهیمی مانند شخصیتهای افسانهای، مثل قهرمان، مادر، پدر، شاهزاده، شاهین، و … را به عنوان آرکتایپها شناسایی کرد.
آرکتایپها در زمینههای مختلفی مانند روانشناسی، ادبیات، هنر، و فرهنگ شناسی مورد بررسی قرار گرفتهاند و برای درک عمیقتر شخصیتها، الگوهای رفتاری، و ساختارهای داستانی استفاده میشوند.
هر فرد با آگاهی از علم شخصیت شناسی، رفتار و خصوصیات خود میتواند در مسیر زندگی آگاهانهتر در زمینههای مختلف تصمیمگیری کند و به واسطه شخصیت شناسی آرکتایپ، هر فرد هم راجع به خود هم راجع به دیگران اطلاعات کارآمدی را بدست میآورد.
بر اساس روانشناسی تحلیلی، هر تیپ شخصیتی در نوع تعامل و کردار با تیپ شخصیتی دیگر متفاوت است و زمانی که ما بر این مسئله واقف باشیم میدانیم که با هر فرد چگونه برخورد کنیم.
باتوجه به نیازهای جامعه در حوزه روانشناسی تعاریف مختلف و روشهای متعددی برای شخصیت و شخصیت شناسی مطرح شده است که
یکی از جذابترین و کاربردیترین این روشها، روش شخصیت شناسی براساس کهن الگوهاست.
کارل گوستاو یونگ روانکاو سوییسی، به عنوان یکی از برجستهترین شاگردان فروید بود که در زمینه روانشناسی نظریات متعددی را ارائه کرده است.
و هم مانند استاد خود بر روی ناخودآگاه تاکید زیادی دارد و معتقد است که بسیاری از رفتارها، گفتارها و حرکات ما از ناخودآگاه ما ناشی میشود. همچنین او میگوید عوامل نژادی و تکاملی در ساخت شخصیت نقش مهمی دارند. به طوری که هر فرد محصول اعصار و قرون اجداد خودش است.
یونگ به تکراری و عمومی بودن شخصیتها و رویدادهای زندگی در انسانها پی برد.
وی به این نتیجه رسید که افسانههای تاریخی که در فرهنگهای مختلف وجود دارند با روشهای نمادین تجربیات درونی مردم را به نسلهای
بعد انتقال میدهند و این داستانها که دائما در هنر و ادبیات نقاط مختلف جهان مطرح شدهاند، ساختار زندگی ما را شکل میبخشند.
در تمامی این داستانها تعداد کمی الگوهای اصلی وجود دارند و از این نقطه شخصیت شناسی یونگ آغاز میشود.
برای آشنایی بیشتر با این تیپهای شخصیتی در دو دستهبندی زیر (شخصیت شناسی مردان و شخصیت شناسی زنان) میتوانید مقالات و محصولات مرتبط را به راحتی بیابید.
شاید برای شما هم سوال پیش آمده باشد که قصه های آرکتایپ ها واقعی است؟ باید بگوییم خیر!
شخصیتهای آرکتایپی که توسط یونگ مطرح شدهاند، در واقعیت به عنوان افراد خاص یا اشخاص مشخص وجود ندارند. بلکه آرکتایپها الگوها و نمادهایی هستند که از تجربیات جمعی انسانی میآیند و در ناخودآگاه فرد جای میگیرند. این الگوها و نمادها، الهام بخش و تأثیرگذار در رفتارها، اعتقادات، و تمایلات افراد هستند.
بنابراین، در حالت واقعی، شخصیتها و افراد مختلف ممکن است خصوصیتها و ویژگیهایی از آرکتایپهای مختلف را در خود داشته باشند، اما نمیتوان هر فرد را به عنوان یک آرکتایپ مشخص دستهبندی کرد. به عنوان مثال، یک فرد ممکن است ویژگیهای قهرمانانه را در برخی از رفتارها و انتخابهای خود نشان دهد، اما این به معنای این نیست که او به عنوان یک آرکتایپ قهرمان دستهبندی شود.
آثار هومر یعنی “ایلیاد” و “اودیسه” در شکلدهی و انتقال آرکتایپهایی که مورد توجه یونگ بودهاند، نقش بسیار مهمی داشتهاند. این داستانها درون خود الگوها و نمادهای عمیقی از رفتارها، شخصیتها و تجارب انسانی دارند که به طور واضح به زبان ناخودآگاه و آرکتایپهای یونگ تکیه میکنند.
در “ایلیاد”، آرکتایپهایی همچون قهرمانی، دوستی، تلاش برای انتصار، و پرخاشگری در جنگ، به طور واضح دیده میشوند. شخصیتهای مانند آخیل، هکتور، اولیس، و آژاکس نمونههایی از این آرکتایپها هستند که در این اپیک حضور دارند.
در “اودیسه”، نیز آرکتایپهایی مانند مسافرت، تلاش برای بازگشت به خانه، و امتحانهای روحی و جسمی به طور چشمگیری دیده میشوند. اودیسئوس به عنوان قهرمان این داستان با تمام ماجراها و آزمونهایی که در طول سفرش تجربه میکند، یک آرکتایپ قهرمانی است که درون خود الگوهای عمیقی از روحیت و انسانیت را به تصویر میکشد.
بنابراین، آثار هومر میتوانند به عنوان نمونههای بارزی از شکلگیری و انتقال آرکتایپهای یونگ در ادبیات باشند.