تجربهی غرقگی یا فلو که با اسامی دیگری همچون تچان یا جریان نیز شناخته میشود، توضیحدهندهی حالتی است که فرد کاملاً در یک کار غوطهور است و در این زمان توجه و تمرکز کاملی را معطوف به آن کار کرده و به هیچ عنوان متوجه گذر زمان نمیشود.
توجه و تمرکز این افراد در زمان غرقگی بسیار عمیق بوده و از خود و محیطشان فراتر رفته و تنها بر تجربهی حال حاضر متمرکز میشوند. در واقع میتوان گفت که غرقگی آن حالتی است که هنرمندان، ورزشکاران، اندیشمندان و … با وجود تجربیات بدیع و ارزشمندی که در کار خود پشت سر میگذارند، آن را مکرراً لمس میکنند. در این مقاله بیشتر به آن میپردازیم.
اصطلاح غرقگی یا فلو در حیطهی روانشناسی مثبتگرا قرار میگیرد. این مفهوم نخستین بار توسط Mihaly Csikszentmihalyi که یکی از اعضای مهم و تاثیرگذار جنبش روانشناسی مثبتگرا بود، مطرح گردید.
حالت غرقگی اشاره به تجربهی جذب شدن و تمرکز کامل بر یک فعالیت داشته که همهی حواس و توجه افراد را معطوف به خود کرده و بهطور کلی سبب قطع شدن ارتباط شما با خود و با محیط اطرافتان میشود.
در واقع غرقگی حالتی از تجربهی بهینه و شادکامی است که سبب معنا بخشیدن به تجربیات روزمرهی ما میشود. خستگی و بیحوصلگی در این تجربه جایی ندارد و به قدری شیرین و رضایتبخش است که افراد صرفاً بخاطر بهرهمندی از این لذت به آن ورود کرده و نیت دیگری را در سر ندارند.
تا اینجا متوجه شدیم که در روانشناسی مثبت گرا، تعریف فلو یا غرقگی چیست. حالا میخواهیم بررسی کنیم که چطور میتوان یک تجربه را غرقگی یا فلو به حساب آورد؟
در این تجربه، انجام اعمال و آگاهی ادغام می شوند. ما کاری که مشغول انجام آن هستیم را به طور کاملاً خودکار انجام داده و نیاز به منابع بیرونی دیگری برای انجام عمل نداریم.
اعمال به طور کاملاً ناخودآگاه انجام شده و نجواها و نشخوارهای ذهنی درونی و منفی حضور ندارند.
این مولفه در تجربهی غرقگی بدین معناست که فرد کاملا در لحظهی حال و اکنون حضور دارد و به گذشته و آینده فکر نمیکند.
او آنقدر غرق در تجربهی خود است که وقتی سر بالا آورده و ساعت را میبیند شگفتزده میشود و نمیتواند باور کند چندین ساعت را بدون خستگی صرف انجام کار خود کرده است.
تجربهی پیش روی ما (غرقگی) ذاتاً پاداش دهنده است. ما از خود عمل و انجام آن لذت برده و چشم به راه پاداشهای بیرونی نمیباشیم.
در حالت غرقگی یا فلو کنترل اوضاع کاملاً در دستان ماست و توسط ما مدیریت میشود.
تجربه به طور طبیعی انگیزشی است. ما این عمل را انجام نمی دهیم تا چیزی در ازای آن بدست آوریم، بلکه به این دلیل که احساس فوق العاده خوبی را از آن دریافت میکنیم، مشتاق به انجام آن هستیم.
در این تجربه تمرکز و توجه کامل را احساس میکنیم. ما در لحظهی حال و اکنون حضور داشته و با تمامی حواسمان بر انجام عمل خود کنترل داریم.
در حالت فلو یا غرقگی تعادل کامل میان چالشها با مهارتها و تواناییهای ما وجود دارد. در واقع پروژهی مورد نظر ما نه چندان ساده است که سبب کسالت و بیحوصلگی ما شود و نه آنچنان پیچیده و دشوار است که ما نسبت به انجام آن دلسرد و بیانگیزه شویم.
در این تجربه، یک هدف روشن و واضح پیش روی خود داریم. این هدف لزوماً آنچنان بزرگ نبوده و شامل هدفی دست یافتنی و قابل انجام میباشد.
در تجربهی غرقگی، همواره بازخورد فوری بعد از انجام عمل شکل میگیرد و این بازخوردها سبب تشویق بیشتر و اصلاح نقایص کارمان میشود.. بهطور مثال بازیها و گیمهایی که در موبایلمان انجام میدهیم، به این دلیل جذاب بوده و ما را با تجربهی غرقگی مواجه میسازنند که سریعاً پاداش و تشویقی را بعد از هر برد به ما ارائِه میدهند.
حال که نسبت به این تجربه و مولفههای آن اطلاعات کافی را کسب کردید، لازم است بدانید این حالت در چه شرایطی و بواسطه چه راهکارهایی ایجاد میشود تا بتوانیم آن را در شرایط روزمرهی زندگی و تجربیات شغلی خود ایجاد کنیم.
شکلگیری جریان غرقگی به مولفههای بسیار زیادی بستگی دارد که یکی ازآنها انجام فعالیتی است که ما یک چشمانداز روشنی از نتیجه و پایان کار را در ذهن داشته باشیم. اینگونه میتوانیم با اطمینان خاطر بیشتری پیش رویم. وقتی می دانید دقیقاً بر روی چه چیزی کار می کنید، نقطهی آغاز و پایان آن چه زمانی است و به دنبال چه دستاوردی هستیم، دستیابی به چارچوب ذهنی مناسب و تجربهی غرقگی آسان تر است.
Csikszentmihalyi (1990) توضیح میدهد که ذهن ما تمایل به تفکر پراکنده و عدم انسجام داشته و زمانی که ذهن را به حال خود رها کنیم، به حالت بی نظمی و از هم گسیختگی نخستین باز می گردد.
تمرینهای مدیتیشن و ذهنآگاهی یک راه عالی برای تمرکز، توجه و کاهش افکار اضطرابی و استرس بوده و ذهن را آرام میسازد. در این شرایط تجربه کردن حالت فلو و غرقگی هموار و میسر میشود.
فعالیتهایی که چالشبرانگیز هستند، توجه و تمرکز بیشتری را معطوف به خود کرده و ما را از حالت کسالت و بیانگیزگی دور میکند.
البته باید توجه کرد میزان سختی و پیچیدگی فعالیتها با سطح مهارتها و تواناییهای ما سنخیت داشته باشد تا ما دلسرد و ناامید نشویم و با شوق و انگیزه به سوی تجربیات جدید قدم برداریم.
Csikszentmihalyi پیشنهاد میکند که پایان یک آموزش رسمی باید شروع نوع دیگری از آموزش باشد که انگیزه درونی ما را بیدار میسازد.
ادامهی یادگیری، به ما امکان می دهد تا درکی از مهارت ها و محدودیت های خود ایجاد کنیم که در نتیجه به درک ما از تعادل چالش و مهارت های شخصی کمک می کند.
رسیدن به حالت غرقگی در زمانی که خسته هستید و انرژی زیادی ندارید، دشوار است. وقتی کسل و بیحوصله هستید، توجه و تمرکز پایینی را تجربه میکنید و تجربهی فلو اتفاق نمیافتد.
اما راه حل چیست؟
تعیین کنید که بدن و ذهن شما چه زمانی از نظر خلاقیت و انرژی در اوج است. برای اکثر مردم، این حالت در هنگام صبح و بعد از یک استراحت کافی اتفاق میافتد. در این زمان انرژی در بالاترین حد خود بوده و تمرکز کامل و انجام کارهای عمیقی که در حالت غرقگی اتفاق میافتد، آسانتر میشود.