بی شک امیدواری در زندگی یکی از مولفههای اصلی برای سلامت روان میباشد. این موضوع مهم از طریق فعالیتهای مختلفی همچون هدفمندی در زندگی، اتخاذ رویکردی مثبت به زندگی، اهمیت قائل شدن برای سلامت جسمانی و انجام کارهایی همچون فعالیتهای فیزیکی، رعایت رژیم سالمخوری و … امکانپذیر میشود. یکی از فعالیتهای جانبی و اثرگذار و سرگرمکننده دیدن فیلمهایی با موضوع امیدبخشی و شروع دوباره در زندگی است. در این مقاله سعی شده است که فیلمهایی الهام بخش و با نگاه امیدورانه به شما معرفی گردد تا پس از تماشای آنها به زندگی جور دیگری نگاه کنید و از آن لذت بیشتری ببرید.
با ما همراه باشید.
“این یک زندگی شگفتانگیز است” فیلمی کلاسیک و سیاه و سفید محصول سال ۱۹۴۶، فیلمی نمادین درباره امید است.
خلاصه داستان:
جورج بیلی یک تاجر شهر کوچک است که به نظر میرسد زندگی او از مسیر خود خارج شده است. او با معشوق دوران کودکیاش ازدواج کرده است. در همین حین برادرش هری به کالج میرود و قهرمان جنگ میشود. پس از اینکه عموی او به طور تصادفی چندین هزار دلار را به اشتباه در اختیار بازرس بانک قرار میدهد، جورج خودکشی می کند. او بعداً آرزو میکند کاش هرگز به دنیا نمیآمد. فرشتهای به نام کلارنس به عنوان فرشته نگهبان او آرزوی او را به واقعیت موقت تبدیل میکند. از طریق کلارنس، جورج از زندگیهایی که لمس کرده است و تأثیری که بر افراد اطراف خود داشته است آگاه میشود. او به زندگی خود باز میگردد و متوجه میشود برادر و همسرش و خانواده برای رفع مشکلات مالی او گرد هم آمدهاند. جورج سپس به این نتیجه می رسد که در واقع زندگی او، زندگی فوق العادهای است.
پیام: هر زندگی از لایههای معنایی عمیقی برخوردار است و تأثیر آن بسیار عمیقتر و گستردهتر از آن چیزی است که هر یک از ما میدانیم.
فیلمی دلچسب محصول سال ۲۰۰۶، درباره پدری که هر کاری از دستش بر میآید انجام میدهد تا زندگی بهتری را برای پسرش فراهم کند.
خلاصه داستان:
فروشنده کریس گاردنر پس انداز زندگی خود را روی اسکنرهای استخوانی قابل حمل سرمایه گذاری میکند، اما زمان لازم برای فروش مجدد آنها بر ازدواج و وضعیت مالی او تأثیر میگذارد. او علیرغم سختیها به تلاش برای تامین مخارج خود ادامه میدهد. پس از یک جلسه تصادفی، او برای یک دوره کارآموزی بدون حقوق در یک شرکت کارگزاری سهام درخواست میدهد. او علیرغم مشکلات خانه، از جمله اینکه همسرش او را تنها و با مسئولیت مراقبت از پسر کوچکشان، رها میکند، و همچنین فقر و بیخانمانی، ، دوره کارآموزی را پشت سر میگذارد.
گاردنر علیرغم تلاشهایش برای داشتن سقفی بالای سر و غذا برای خود و پسرش، همچنان به دنبال هدف خود برای تبدیل شدن به یک کارگزار سهام با حقوق مکفی در شرکت است. او ارتباطات تاثیرگذاری برقرار میکند و چندین مشتری با دلار برای خود به ارمغان میآورد، در حالی که هرگز اجازه نمیدهد همکارانش شرایط او را کشف کنند. گاردنر پس از شرکت در امتحان کارگزار سهام، موفق میشود آخرین اسکنر خود را نیز بفروشد و بعداً متوجه میشود که موقعیت رویاهای خود در آینده را تضمین کرده است.
پیام:
هرگز از رویاهای خود دست نکشید، مهم نیست که زندگی چه چیزی در راه شما قرار میدهد. اجازه ندهید هیچ وقت به شما بگوید که نمیتوانید به چیزی که میخواهید برسید.
محصول سال ۱۹۹۴، فیلمی درباره یافتن امید در بعید ترین مکانها.
خلاصه داستان: بانکدار آندره دوفرن به جرم قتل همسرش و معشوقش به زندان فرستاده میشود. او با الیس ردینگ، یک قاچاقچی، دوست میشود که یک پوستر و یک چکش برای او تهیه میکند و در اختیارش قرار میدهد.
پس از اینکه او پیشنهاد کمک به نگهبان را در مورد مسائل مالی میدهد، از او محافظت میشود و برای کار به کتابخانه منتقل میشود. او از تخصص مالی خود برای راه اندازی یک تجارت پولشویی و همچنین کمک به بازسازی کتابخانه زندان استفاده میکند. پس از اینکه یکی دیگر از زندانیان به او میگوید که یک زندانی به جنایاتی که به خاطر آنها در بند است، اعتراف کرده است، او سعی میکند با سرپرست صحبت کند، اما شانسی ندارد. او بعداً با استفاده از چکش از زندان فرار میکند و شواهدی از تمام پولشوییها را در اختیار پلیس و روزنامه محلی میگذارد. سال بعد، رد از آزادی مشروط آزاد میشود و بعداً پس از یافتن و بازیابی مقداری پول، به آندره در مکزیک میپیوندد.
پیام فیلم این است که امید میتواند شما را از سختترین زمانها عبور دهد و با اراده کافی میتوانید حتی به چیزهایی که غیرممکن به نظر میرسند دست پیدا کنید.
” تا زمانی که هنوز بتوانید نفس بکشید، میجنگید. شما نفس میکشید…، به نفس کشیدن ادامه دهید”.
داستان این فیلم در مورد یک گروه شکارچی ۴۲ نفره سفید پوست است که تحت سرپرستی یک تاجر پوست در قرن نوزدهم به شکار میروند. اما به علت دزدیده شدن یک دختر سرخپوست توسط دو مرد سفیدپوست، با حمله سرخپوستها مواجه میشوند و ۳۲ نفر از آنها در نتیجه حمله کشته میشوند. بعد از آن، گروه ۱۰ نفره با به جا گذاشتن قسمتی از پوستها سوار بر یک قایق بزرگ شده و از مهلکه میگریزند اما سرخپوستها برای انتقام گرفتن سایه به سایه در تعقیب آنها هستند. در ادامه مسیر با راهنمائی هیو گلاس، لئوناردو دیکاپریو از آنجایی که سفر بر روی رودخانه احتمال مواجه شدن با سرخپوستان را به شدت افزایش میدهد، گروه از لنج پیاده شده و پای پیاده از مسیر جنگل و کوهستان به سمت دهکده خود حرکت میکنند. اما صبح یک روز، هیو گلاس توسط یک خرس گریزلی به شدت مجروح میشود و حتی رشته عصبی سمپاتیک وی نیز آسیب میبیند.
“در تمام زندگیم به سمت جلو حرکت میکردم. دقیقهای که به دنیا آمدم، هر نفسی که کشیدم، هر حرکتی که باعث شده به سمت این شکاف بیایم”.
۱۲۷ ساعت داستان واقعی یک کوهنورد به نام آرون رالستون است. در حین کوهنوردی او در گراند کانیون یک تخته سنگ روی دستش میافتد و او در یک کوه ایزوله زندانی میشود. او در آن ۵ روز از تمام ابزارهای ممکن که باعث ادامه حیاتش میشدند استفاده کرد. در آن مدت خانواده، دوستان، عشقش و دوستان کوهنوردش را به یاد آورد. او به هیچکس نگفته بود به کجا میرود و هیچ امیدی نداشت که کسی پیدایش کند. پس از دست و پنجه نرم کردن ۵ روزه با مرگ، او این قدرت را در خودش میبیند که با قطع کردن دستش از مچ، خود را از تخته سنگ جدا کند و پس از فرود ۲۰ متری به عمق آبراه و کیلومترها پیادهروی، خودش را نجات میدهد.
وحشی: فیلمی زندگینامهای و درام به کارگردانی ژان-مارک ولی و نویسندگی نیک هورنبی است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. این فیلم بر اساس شرححالی از شرل استرید به نام وحشی: از گمشده تا پیداشده در مسیر پاسفیک کرست ساخته شده است. در این فیلم ریس ویدرسپون، لورا درن، توماس سداسکی، میخیل هایشمان و گبی هافمن بازی کردهاند.
فیلم «وحشی» از فیلمهای خوب درباره جدایی، داستانی برگرفته از یک زندگی واقعی است. زن جوانی که در مسیرهای مختلف زندگیاش شکست خورده است، تصمیم میگیرد با یک کولهپشتی به دل طبیعت بزند.
در گیرودار سفرش، سفری معنوی را هم از سر میگذراند. او به گذشتهها و رفتارهایش فکر میکند و مرور اشتباهات و خاطرهها، جان تازهای برای شروعی دیگر به او میدهد.
فیلمی در سال ۱۹۸۹ درباره یافتن و معنا دادن به خود و زندگی کردن بر اساس شرایط خود.
خلاصه داستان:
یک مرد جوان خجالتی سال اول دبیرستان خود را در آکادمی ولتون، در یک مدرسه مقدماتی معتبر ، شروع میکند. او در آنجا با معلم جدیدش، جان کیتینگ، فارغ التحصیل سابق ولتون و عضو انجمن شاعران مرده غیرمجاز مواجه میشود. کیتینگ شاگردانش را تشویق میکند که زندگیشان را خارقالعاده بسازند، هر روز خو را غنیمت بشمارند و زندگیشان را بر اساس شرایط خودشان بگذرانند. او از آنها میخواهد که به گونهای خلاق فکر کنند، به جهان به شیوههای مختلف نگاه کنند و خود و فردیت خود را بیان کنند. دانشآموزان با تشویق به دنبال رویاهای فردی خود میروند، از جمله یکی از آنها که بازیگری را آغاز میکند.
هنگامی که فاجعه رخ میدهد، تنشها بالا می رود، که در نهایت منجر به اخراج کیتینگ و پراکنده شدن انجمن شاعر مرده میشود. با این حال، پس از اخراج او، دانشآموزانی که تحت تأثیر او قرار گرفتهاند، برمیخیزند و آخرین شعر را میخوانند تا پایبندی مداوم خود را به چیزهایی که او به آنها آموخته است، نشان دهند.
پیام:
هر روز زندگی خود را غنیمت بشمارید، زندگی خود را بر اساس شرایط خود زندگی کنید و آن را خارق العاده بسازید.
فیلمی در سال ۱۹۷۶ درباره دنبال کردن رویاهایتان.
“هیچ چیز به سختی زندگی به آدم ضربه نمیزند، مهم نیست که شما چقدر میتوانید محکم ضربه بزنید، مهم این است چقدر میتوانید ضربه محکمی بخورید و باز هم ادامه دهید. چقدر میتوانید بردارید و باز هم ادامه دهید. این روش برنده شدن است. “
خلاصه داستان:
راکی بالبوآ یک جنگنده کوچک اهل فیلادلفیا است که بقیه زمان را به عنوان جمعآوری بدهی برای یک کوسه قرضی کار میکند. به او پیشنهاد مسابقه نمایشگاهی با آپولو کرید، قهرمان سنگین وزن بوکس جهان میشود.
راکی با نزدیکتر شدن روز دعوا، آموزشهای غیرمعمول و رابطهای با زن جوانی به نام آدریان و خواستههای برادرش – دوستش پاولی – را انجام میدهد. علیرغم احتیاطهایی که در مورد شانس خود برای برنده شدن دارد، او مصمم است که این راه را طی کند .
در رینگ، راکی در مبارزهای که ۱۵ راند کامل به طول انجامید، با کرید تا سکون مبارزه میکند. اگرچه او بازی را از نظر فنی میبازد، اما به خاطر نشان دادن شجاعت و استقامت بینظیرش مورد تحسین قرار میگیرد.
پیام:
هرگز تسلیم نشو و امیدت را از دست نده، اینگونه است که در نهایت پیروزی از آن تو میشود.
فیلمی در سال ۲۰۰۹ در مورد دنبال کردن رویاها … فارغ از سن شما.
خلاصه داستان:
دو مرد مسن در بیمارستان با هم ملاقات میکنند، جایی که هر دو متوجه میشوند که به سرطان ریه مبتلا هستند. این دو مرد از طبقههای کاملاً متفاوتی هستند، اما در طول اقامت در بیمارستان با هم دوست میشوند و «فهرست سطلی» از کارهایی که باید قبل از مرگ انجام دهند، ایجاد میکنند.
این دو نفر شروع به انجام موارد موجود در لیست آرزوها میکنند، به جهان سفر میکنند و داستانها را به اشتراک میگذارند. آنها بعداً فاش میکنند که هر دو اعضای خانواده خود را از هم جدا کردهاند و به فکر آشتی هستند. علیرغم برخی لحظات سخت، این دو مرد زمانی را برای ارتباط مجدد با عزیزانشان پیدا میکنند و در نهایت لیست آرزوها تکمیل میشود.
پیام:
برای دنبال کردن رویاهایتان، کشف آنچه واقعاً میخواهید و دنبال کردن قلبتان هیچ وقت دیر نیست.
در زبان انگلیسی هیچ کلمهای زیانبارتر از این دو کلمه نداریم. ” کارت خوبه”! (منظور فلچر این است که فرد با شنید این کلمات به کارش راضی میشود و دیگر تلاشی برای بهتر شدن نمیکند).
ویپلش یا شلاق فیلمی در ژانر درام محصول سال ۲۰۱۴ آمریکا و به نویسندگی و کارگردانی دیمین شزل است. شزل فیلمنامه این فیلم را بر پایه تجربیاتش در باند دبیرستان پرینستون نوشته است. در این فیلم مایلز تلر در نقش دانشآموزی بازی میکند که نوازنده درام است و سعی دارد تا استاد خودش، ترنس فلچر با بازی جی. کی. سیمونز را تحت تأثیر قرار دهد. پل رایزر و ملیسا بنویست از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
اندرو نیمن نوازنده درام یک گروه موسیقی است که به امید پذیرفته شدن نزد یکی از بهترین استادان موسیقی به نام ترنس فلچر به هنرستان شیفر که به عقیده خودش بهترین هنرستان موسیقی در آمریکا است، میرود تا بتواند به هدف خودش که تبدیل شدن به نوازنده درام شماره یک گروه موسیقی شیفر است، برسد. بعد از یک ملاقات سرد و ناامیدکننده در کمال تعجب فلچر او را میپذیرد و این سرآغاز ماجرای استاد-شاگردی است که سراسر با شکنجه، تحقیر، سختی و حس ناامیدی پیوند خوردهاست… .
در آخر باید گفت که امید بیش از هر مولفهی دیگری لازمهی ساختن یک زندگی زیبا و هدفمند است. همهی ما انسانها گاهی در تاریک ترین لحظات خود قرار میگیریم که انگیزهی شروع دوباره و امید به آینده را به سختی میتوانیم در خود ایجاد کنیم. دیدن فیلمهایی با این مضمون یکی از راهکارهای اثربخش است که میتواند سبب الهام بخشی و دیدن نقاط روشن در دل تاریکی شب شود. از میان فیلمهای لیست بالا شما کدام یک را دیدهاید؟ و کدام یک را دوست دارید تماشا کنید؟