کهن الگوی پرسفون در میان رومیان به نام “کُر” شناخته شده است.
پرسفون را به دو شیوه ستایش میکنند، یک در مقام دوشیزه و نماد دختر جوان و دیگری در مقام ملکه جهان زیرین که نماد حاصلخیزی و زایش است.
در مقام ملکه جهان زیرین، کهن الگوی پرسفون، کهن الگوی بالغ و کامل به حساب میآید که بر قلمرو مردگان و ارواح نظارت دارد و راهنمای ارواحی است که به این قلمرو سفر میکنند.
پرسفون تک دختر معصوم و بیتجربه زئوس و دیمیتر بود. اسطورههای یونانی در باب زایش وی سکوت اختیار کردهاند. اما داستان او را هومر اینگونه آغاز میکند:
“دیمیتر خدابانویی با موهای گندمگون، او و دختر مچ پا باریکاش، همانطور که او بازی میکرد با دختران گل میچید در دشت و دمن_گل سرخ، ارکیده، بنفشه، سنبل و نرگس، بعد ناگهان اتفاقی در اقیانوس میافتد.”
یک روز خدابانوی پرسفون در دشت به همراه دوستانش مشغول چیدن گل بود، سر و کله هادس و ارابه طلاییاش که با چهار اسب تنومند و وحشی کشیده میشد پیدا شد که از درون زمین شکافته شده، بیرون آمد و پرسفون را درحالیکه جیغ و فریاد میکشید با خود ربود و او را با خود به جهانزیرین برد.
هومر در ادامه داستان میگوید:
“آنگاه دیمیتر شنل سیاهی را بر روی دوش خود افکند، مانند پرندهای که در سرزمینهای خشک و بر روی دریاها پروازکنان در جست و جو است، برای مدت نه روز، روی زمین با دو مشعل در دست به جستجو پرداخت.”
اینکه خدابانوی دیمیتر از روی غریزه مادری خود به دنبال دخترش پرسفون افتاد یک امر کاملاً طبیعی است. دیمیتر تمام توان خود را برای جستجوی دخترش به کار میبرد، هرکجا که میرفت هیچکس خبری از پرسفون به او نمیداد، دیمیتر سراغ خدایان و خدابانوان هم رفت اما هیچکدام حرفی از پرسفون به او نزدند، و حتی زئوس پدر پرسفون هم ابراز بیاطلاعی کرد.
دیمیتر که سردرگم، نگران و اندوهگین بود به ویرانی درون خود، روی آورد و از حجم این اندوه همه گندمها و ذرتها و زمینهای کشاورزی ویران شدند (دیمیتر خدابانوی غلات است). تصویر دیمیتر درحال زجه و زاری تصویر دردمندانهترین بخش روان ما در سوگواری و فقدان چیزی مهم است.
این بار خدایان نگران شده و به فکر چاره میافتند، این هکاته بود که با مشعلی که علامت اوست به نزدیکی دیمیتر میرود و میگوید من فکر میکنم صدایی شنیدم اما مطمئن نیستم بهتر است برویم به نزد پسر من هلیوس (خدای خورشید) از او بپرسیم.
گویا در سختترین شرایط و دردمندانه ترین حالات روحی، هکاته در درون ما با مشعلی از راه میرسد تا چارهای بسازد. آنها به نزد هلیوس میروند و هلیوس میگوید: بله یک اتفاقی افتاده اما اینها کار زئوس است، که با برادرش هادس یک قراردادی داشته و پرسفون را به او پیشنهاد کرده است.
دیمیتر خشمگینتر از همیشه درمییابد که همگی از جمله پدر فرزندش هم، به او خیانت کردهاند حالا تنها به سوگ دوری فرزندش نشسته و به هیچکس دیگر اعتماد ندارد و به همه چیز و همه کسی بدبین شده.
دیمیتر حالا منزوی و از همه خدایان که خاموش مانده بودند بیزار است، در نتیجه تصمیم به ترک المپ میگیرد و از آنجا دور میشود. این نکته بسیار مهم است که وقتی یکی از خدایان کوه المپ را ترک کند همه موازنههای خدایان به هم میخورد و اثر بسیار زیادی در آنجا میگذارد. در میان خشم دیمیتر هکاته به کمک او میآید و به او پیشنهاد میکند بهتر است در این شرایط تمرکز کند و فراتر از حس غریزی خودش عمل کند.
دیمیتر بنا به توصیه هکاته شخصاً در جستجوی پرسفون برمیآید و از راه سفر طولانی خود، به جهان انسانها و میرندگان سعی بر بازبینی اتفاق و حل مسئله درباره پیدا کردن پرسفون دارد. طبیعی است که از غم هر فاجعهای فرد میتواند دچار دوپارگی روانی شده و مانند خدابانوی دیمیتر روی به سرزمینم میرندگان بیاورد و در میان آنها زندگی کند در حالی که به آنجا تعلقی ندارد.
بعد از مدتی دیمیتر سرزمین میرندگان را ترک میکند و با دلی شکستهتر به سوی کوه المپ باز میگردد و در معبد خود منزوی میشود. خدایان دیگر به استقبال او میآیند ولی هیچکدام نمیتوانند پریشانی او را کم کنند؛ دیمیتر به هیچوجه نمیتواند آرام بگیرد و با همه سرد و خشک رفتار میکند.
زمین همچنان خشک و بی حاصل مانده بود و هیچ گیاه و میوه ای نمیرویید، در اینجا میتوان گفت دیمیتر هم به یک کسی نیاز دارد که این مسئله بغرنج را از بُعد دیگری برایش حل کند. در آخر زئوس برای برقراری توازن مجدد کوه المپ و بازگشت رویش و سرسبزی، مجبور میشود تا هرمس (خدای پیام رسان) را روانه جهان زیرین کند تا پرسفون را برگرداند.
هرمس زمانی که به جهان زیرین رسید پرسفون را اندوهگین یافت؛ اما به محض دیدار هرمس و اجازه هادس برای بازگشت خودش خوشحال شد.
قبل از رفتن پرسفون، هادس چند دانه انار به پرسفون داد. او هم دانههای شیرین و لذیذ میوه انار را خورد و از آن پس پرسفون با خوردن دانههای انار به جهان زیرین تعلق داشت و نمیتوانست به طور کامل آن جهان را ترک کند.
انار راز آگاهیست و این واقعه كه به نظر دلخراش میآید، برای پرسفون تحول و رشد و بالندگی به ارمغان آورد و بدینگونه پرسفون از حالت آسیبپذیری یک کودک ناتوان تبدیل به ملکه جهان زیرین میشود و عملاً با خوردن دانه انار تبدیل به ملکه جهان مردگان میشود و گرچه ناگزیر به ماندن چهار ماه در سال در کنار همسر خونسرد و خشک خود هادس در جهان زیرین است، اما به عنوان یک ملکه دارای عنوان و صاحب اختیار و مقام ویژه است.
کُری (kore) به معنای دختر، نام پرسفون قبل از ربوده شدن است. در حالت کودک، کُری خدابانویی آسیبپذیر است. یک دختر مظلوم و بیخبر که تنها آگاهی و درک از خودش تنها از نگاه دیگران به خود است.
به عبارت دیگر کُری یک فرد ناآگاه و غافل از روان خود است. کُری همچنین آرکیتایپ کودک و سادهلوحی است که هیچ سوء ظنی به کسی ندارد و گمان میکند که هر چه که بر سر راه اوست، موثر و برای منفعت و سود رسانی به اوست. به همه اعتماد دارد و فکر میکند همه افراد او را دوست دارند و جهان به حول محور او میچرخد.
چنین آرکیتایپی، ضعیف و نادان است که به طرف چیدن گلهای نرگس میرود و باعث میشود تا هادس او را برباید. نرگس می تواند به نماد غریزه یا طبیعت بدون فکر و اندیشه، وجود آدمی تعبیر شود. یونگ در این باره میگوید: “فرآیند روانی ما در بخش عظیمی از اندیشه، تردید و آزمایشات تجربی ساخته شده که همگی برای ذهن ناآگاه و غریزی انسان بدوی بیگانه است.”
یونگ میگوید: “روی برگرداندن از غرایز به انسان هوشیاری میدهد. غریزه، طبیعت است که در جستجوی تدوام طبیعی خود میباشد.” پرسفون ناهوشیار است و به جستجوی گل نرگس دستش را باز میکند و سپس ناآگاهی دهان باز کرده و او را به خود میکشد.
کوری دخترجوانی است که هنوز خود را نمیشناسد و از خواستهها و تواناییهایش بیخبر است. نسبت به هیچ کاری احساس مسئولیت نمیکند و برای خود هدف معینی ندارد. هیچ چیز را جدی نمیگیرد و همیشه منتظر است کسی با اسب سفید بیاید و تمام زندگیش را زیر و رو کند و خواستههایش را برایش برآورده کند.
الویت دختر پرسفونی راضی نگه داشتن مادرش از خود است و رابطه نزدیک و تنگاتنگی با او دارد و در مقابل مادرش، پرسفون هیچگونه استقلالی ندارد و برای تصمیمگیریهای مهم زندگیاش منتظر اوست، تا جای او تصمیم بگیرد. دختر پرسفونی مطیع اوامر است و از تیپ دخترانی است که ترجیح هر مادری است که دختر این چنینی داشته باشد.
“مامان بهتر میدونه” جمله کاربردی دختران پرسفونی است. شاید دیده باشید که حتی برای خرید یا مشورت در رابطه با اتفاقات روزمره ساعتها با مادر خود تلفنی صحبت میکند و او را در جریان همه کارها قرار میدهد و از مادر راهکار میخواهد.
شاید اینطور به نظر برسد که مادر تکیهگاه قوی است که دختر این چنین به آن تکیه میکند، اما واقعیت و اصل قضیه چیز دیگری است، اغلب این مادران وابستگی دختر به خود را تقویت میکنند و او را کنار خود نگه میدارند تا دخترشان بتواند زندگی ناکرده آنها را زندگی کنند.
رفتار انفعالی و وابستگی شدیدی که از زنان مشاهده میشود از مشکلات کُر است که علاوه بر خانواده، فرهنگ و جامعه هم زنان را به اطاعت و همسویی سوق میدهد که همین امر موجب بوجود آمدن نگرش آن دسته از زنانی میشود که از خدا یک شوهر میخواهند و از شوهر همه چیز، چرا که توانایی جنگیدن بصورت مستقلانه در راستای رسیدن به اهدافشان را ندارند.
عدم تمایل جنسی پرسفون، ارتباطی به بیتجربگی این دختر ندارد و تا مادامی که پرسفون از نظر ذهنی کُر باشد، شور و هیجانات جنسی در آن بیدار نمیشود. گرچه به دنبال ایجاد کشش مردان به سوی خود است، اما دارای شور جنسی نیست و به احتمال زیاد انگشتشمار به اوج جنسی میرسد.
استرهاردنیگ، در کتاب راه زنان خود، گونهای از زنان را توصیف میکند که “همه چیز برای مردان هستند”. اینگونه زنان، “روان زنانهای دارند که خود را با آرزوی مردان تطبیق میدهند، به سلیقه آنها لباس میپوشند، خود را میآرایند و به دنبال جلب رضایت آنها هستند.”
هاردینگ در این رابطه مینویسد: “همه چون بلور کریستالی که در چرخش خود به خودی و بدون مقاومت در برابر خواستههای دیگران و کاملا سازگارانه تغییر چهره میدهد، بازتابی از چهرههای گوناگون مردی است که به او خیره شده است. زن پرسفونی شبیه به یک آفتابپرستی است که نسبت به متغیرهای محیطی رنگ عوض میکند و فاقد خواست و ارادهی درونی و شخصی است.
این زن ناخودآگاه به همان جلوهای درمیآید که دیگران میخواهند. این شخصیت کاملا پذیرا و سازگار و منعطف با هر محیط، شرایط و فردی است.
جهان زیرین کنایهای است از لایههای عمیق روانی آدمی، گسترهای که خاطرات و عواطف گذشته در آن مدفون شده (ضمیر ناخودآگاه فردی) و نیز فضایی است که تصاویر، الگوها، غرایز و احساسات کهن نمونه و جمعی بشر در آن انباشته گردیده است (ضمیر ناخودآگاه جمعی).
پرسفون پس از آنکه توسط هادس ربوده شد، به ملکه جهان زیرین تبدیل شد و راهنمای افرادی بود که به آنجا سفر میکردند. انرژی فعال این کهن الگو میتواند به افرادی که ربوده شدهاند و با واقعیت جهان بیرونی فاصله دارند کمک کند یا میتواند راهنمای افرادی باشد که پیشینه مشکلات روانی داشتهاند.
از بین همه فصلها، بهار نماد پرسفون است. بهار همیشه پس از گذشت زمستان از راه میرسد و گرمی و نور، روشنایی و امید را به همراه دارد، پرسفون هم در روان آدمی پس از گذشت ایام ناراحتی یا افسردگی در روح آدمی میتواند فعال شود و فرد را مجددا پذیرای تغییر و تحول کند.
پرسفون نماد شور و زندگی، نیروی رشد و زایش است و انرژی فعال این کهن الگو موجب میشود که فرد در تمام دوران زندگیاش در برابر تغییرات پذیرا باشد.
زن پرسفونی بسیار آرام و منعطف است و در هر جمعی که قرار بگیرد برایش فرقی نمیکند، او توانایی اظهار نظر ندارد و به قدری سازگار است که بقیه آن را به همین دلیل دوست دارند.
پرسفون دو جنبه مختلف دارد، یکی در مقام دوشیزه و دیگری در مقام ملکه جهان زیرین.
در جنبه اول، دختری که بیتجربه است و تمایلی به فاعل بودن ندارد و مسئولیت کاری را نمیپذیرد. از شرایط سخت فرار میکند، بازیگوش و شلخته است و نسبت به ویژگیها و توانمندیهای خود، ناآگاه است.
و جنبه دیگر پرسفون ملکه جهان زیرین است و با سفر به دنیای زیرین تحول مییابد. به این وسیله ناخودآگاه و حس ششم قوی دارد. او از یک دختر بیتجربه تبدیل به کهن الگویی بالغ و کامل میشود.
این دسته از افراد، به دنبال تاثیرگرفتن از دیگران هستند و حاضرند حتی خود را کاملا تغییر دهند تا مورد توجه دیگران قرار بگیرند. آدمهای همسو و سازگاری هستند که در هر شرایطی رای موافق میدهند.
پرسفونها افراد مسئولیتپذیری نیستند و دائما از این شاخه به شاخه دیگری میروند. آنقدر نسبت به خود و تواناییهای خود ناآگاه هستند که اغلب اوقات نمیدانند چه چیزی میخواهند یا دوست دارند؛ هرکاری که شروع میکنند آن را نیمهکاره رها میکنند مگر اینکه به اجبار مادر یا همسر آن را تمام کنند.
از آنجایی که جلب توجه و تائید گرفتن از دیگران برایشان در الویت است، همیشه آراسته دیده میشوند و برای خود لباس شیک و مارک تهیه میکنند. تفریح لذت بخش آنها به خصوص زمانی که ناراحت هستند این است که با خرید کردن حالشان خوب میشود و این کار برایشان لذتبخش است.
دختران پرسفونی میتوانند بیدلیل یا با دلیل بنشینند، به جایی خیره باشند، برای خود عود و شمع روشن کنند و بیآنکه دلیل روشنی برای کار خود داشته باشند ساعتها گریه کنند.
پرسفون یک نوجوان ابدی است. معصومیت و پاکی در چهرهاش موج میزند و در بطن شخصیتش دختری با ناز و مظلوم وجود دارد که گویی به همه میگوید: “از من ضعیف مواظبت کنید.”
عموما به مادر یا همسر خود تکیه میکند و فردی کاملا منفعل است که نقشی در انجام کارها ندارد و دنباله رو دیگران است. شاید عجیب به نظر برسد اما پرسفون قدرت تصمیمگیری ندارد و مثل یک خمیر بازی منتظر نظرات دیگران است تا در قالب آن شکل بگیرد. مثل درختی است که هر بادی بیاید به همان سمت میرود و حتی بعد از طی کردن این مسیر و روند، مجددا به تجربه نمیرسد.
زن پرسفونی، نماد فردی است که زندگیاش تحت نفوذ و محدود افرادی است که میخواهند آن را به خود وابسته نگاه دارند و چون هیچ خشمی از خود بروز نمیدهد تا مبادا کسی را از سمت خود برنجاند، غم و ناراحتی را درون خود میریزد و در نتیجه عواطف منفی رو به رشد، در او به افسردگی میانجامد.
انرژی فعال پرسفون موجب میشود این زن، بیدلیل احساس گناه کند و نسبت به کاری که کرده و حرفی که زده معذب و ناراحت شود. معمولا بی حس و حال، افسرده، ناامید، بی انگیزه و بی روحیه است. اغلب دوست دارد بدون انجام کاری روی تخت یا کاناپه دراز بکشد و ولو باشد.
به شدت در ایجاد حس عذاب وجدان و احساس گناه، در دیگران ماهر است و با این روش به چیزی که میخواهد به آسانی میرسد، یعنی کافی است خواستهای داشته باشد که کسی حاضر به انجام آن یا برآورده کردنش نباشد، با مظلوم نمایی و ایجاد حس گناه در طرف مقابل کاری میکند که همان چیزی شود که آن میخواهد، حال با یک کلمه، یک نگاه یا یک آه.
برای جلب توجه دیگران ممکن است کارهای غیر سازنده و آسیبزا انجام دهد؛ برای مثال ممکن است اقدام به خودکشی کند، یعنی طوری وانمود کند که می خواهد این کار را انجام دهد، اما در حقیقت جرات این کار را ندارد و اصلاً قصدش خودکشی نیست، بلکه قصدش این است که مرکز توجه دیگران باشد.
مثلاً شاید از این دسته افراد دیده باشید که قرصهایی استعمال میکنند که به آنها نیازی ندارند و بیخود و بیجهت تنها حالشان را بهم میریزد دائما میخوردند؛ این قبیل افراد از نگران شدن اطرافیان چیزی که میخواهند را دریافت میکنند و در هر جامعهای که قرار بگیرند باز هم دنبال تایید گرفتن هستند.
مشکل از جایی شروع میشود که اگر با ظاهر و رفتار قدرت این کار را نداشته باشند با تمارض خودشان را به مریضی میزنند و کارهایی مثل غش کردن، پایین آمدن فشار خون، سردرد که باعث جلب توجه می شود از خودشان نشان میدهند.
دختر بچه با انرژی فعال پرسفون کوچولو، ناز و دوست داشتنی است،که همه دوست دارند او را بغل کنند. خودشان مثل عروسک هستند و علاقه زیادی به عروسک بازی دارند. لباس های دخترانه صورتی و گل گلی با گلسرهای قشنگ برای دختران پرسفونی است. دنیا برای این دختران در یک رنگ خلاصه می شود و آن هم صورتی است.
دختر محبوب پدر و مادر هستند و حرف گوشکنترین موجودی هستند که به چشم دیدهاید. فرمانبردار هستند و خلاف گفتههای والدین خود رفتار نمیکنند،در یک کلام این دختر مطیع خانواده است.
کودکان پرسفونی درونگرا و محتاط هستند و اصولاً با ادب و بدون توقع گوشهای ساکت ناظر اتفاقات هستند.
اگر مادر نگرانی و دلواپسی داشته باشند غیر مستقیم و پنهان موجب وابستگی کودک میشود و تاثیر بسزایی در محتاط شدن و مطیع بودن آن میگذارد.
برای مثال، زمانی که کودک پرسفونی اولین قدمهای خود را برمیدارد مادر به جای لذت بردن، واهمه افتادن یا آسیب دیدن کودک را دارد و اینگونه غیرمستقیم به کودک خود القا میکند که تجربه کردن هر چیز جدیدی خطرناک است.
اگر مادری برونگرا داشته باشد میتواند دخترش را در شرایطی قرار دهد که آمادگی انجام آن را ندارد، برای مثال دختر پرسفونی به خاطر درونگرا بودن ابتدا باید خود را در بازی تجسم کند، قاعده و قانون بازی را یاد بگیرد و بعد دست به اقدام بزند؛ اما اگر مادری برونگرا و بیحوصله داشته باشدکه خود در بچگی اول بازی میکرده بعد چیزی یاد میگرفته، او را در شرایط بازی هل میدهد که آمادگی آن را ندارد. مادر با انجام این کار، بار فشار روانی زیادی به دختر وارد میکند و این تفکر که کاری که دیگران میخواهند را انجام بده در ذهن این دختر ایجاد میکند.
دوره بلوغ دختر پرسفونی ادامه و دنبالهرو دوره کودکی است. اگر مادر همچنان حضور فعال و پررنگی داشته باشد، از انتخاب لباس تا رشته تحصیلی و روابط دوستان با فرزندش دخالت میکند. دوره نوجوانی دوره حساس و سرآغاز شکلگیری هویت یک فرد است.
در این دوره دختر پرسفونی همچون نوجوانان دیگر نیاز به حریم خصوصی و شخصی دارد اما او ریز جزئیات و اتفاقات را با مادرش در میان میگذارد و او را در جریان همه چیز میگذارد. دانشگاه برای پرسفون حکم وقت گذرانی دارد و ممکن است بارها تغییر رشته بدهد، البته رشتهای را انتخاب میکند که ساده و آسان باشد.
زنان پرسفونی با زنان دیگر که شبیه خود هستند ارتباط خوبی برقرار میکنند و اصولاً بیشتر تجاربش با دیگران است و تنهایی کاری را انجام نمیدهند. همیشه یک دوست قوی و محکم که پشتیبانشان باشد دارند و در بیشتر اوقات به گونهای رفتار میکنند،که در دوستان هم سن خود و افراد سن بالاتر حس مادری بیدار شود تا از او مراقبت کنند و به او محبت بورزند.
زن پرسفونی در کنار مردان، زنی کودکانه، بی دل و جرأت، با نگرشی بچهگانه میشود. زن پرسفونی مطیع و آرام است و در کلام و عمل “هر چیزی که تو بگویی” هستند.
دسته اول، مردان ناپخته و بی تجربهای هستند که درست شبیه پرسفون در اولین رابطه خود با یکدیگر آشنا میشوند و به دنبال کشف یکدیگر می روند.
دسته دوم، مردان به اصطلاح سرد و گرم روزگار چشیدهای هستند،که با تجربه اند و مجذوب این سادگی و بیتجربگی دختر میشوند، چراکه دختران پرسفونی نقطه مقابل خودشان هستند.
دختران پرسفونی هم عاشق مردی قدرتمند و مسلط میشوند که میتوانند با خیال راحت به آن تکیه کنند و به عبارتی رابطه یک فرد با تجربه و مسن و زن جوان حالت اغراقآمیز این رابطه است.
دسته سوم، مردانی هستند که به دنبال حس قدرت و تسلط بر دیگران هستند. این زنان کمتر شباهتی به تصویر ذهنی مردان از مادران خود دارند. این مردان دور از ذرهبین مادر خود که دائما درحال ارزیابی پسر خود است، میتوانند به آسانی بدون اینکه مورد قضاوت یا ایراد گرفتن واقع شوند عقایدشان را بدون مخالفت به کرسی بنشانند.
این دسته از مردان به دنبال حس برتری و قدرتمندی هستند و ارضای این احساس در کنار زن پرسفونی برایشان محقق میشود.
دختر پرسفونی در ازدواج شبیه به کودک آویزان و وابسته می شود که از همسرش همه چیز میخواهد. اگر مردی خواهان پرسفون باشد و او را برای بله گرفتن تحت فشار قرار دهد، همان حالت ربوده شدن اتفاق میافتد و اگر انرژی پرسفون در شخصیت دختری غالب باشد او همچون تمام مراحل دیگر زندگیاش نمیداند چه چیزی میخواهد و درست و غلط چیست؟
در چنین شرایطی دختر پرسفونی بهخاطر اصرار مردم و فشارهای فرهنگی جامعه تن به ازدواج میدهد اما از آنجایی که مسئولیتپذیر نیست و از انجام کارهای خانه و همسرداری بیزار است ممکن است سریعتر از آن چیزی که باید احساس پشیمانی کند و دیگران را مقصر این تصمیم وی به ازدواج بداند.
این زنان همیشه توسط مردان انتخاب میشوند و نه بالعکس و شبیه به زنان سنتی رفتار میکنند. آنها کاملاً مطیع، سر به راه و منفعل هستند. اهل رقابت و لجبازی نیستند و در اغلب اوقات تبدیل به عروس بیاختیار و بی نظری میشوند که دائماً در کشمکش میان مادر و شوهرش است.
نیمه پر لیوان زمانی است که ازدواج پدیدهای برای تغییر و تحول پرسفون شود و این اتفاق زمانی پدیدار میشود که انرژی کهن الگوهای دیگری همچون هرا (خدابانوی ازدواج)، دیمیتر (خدابانوی مادر) و آفرودیت (خدابانوی زیبایی و شهوت) در فرد فعال شود، تا دختر و دوشیزه درونش را به یک خانم متاهل، مادر یا زن بالغ و اغواگر تغییر دهد.
اگر زن پرسفونی انرژی فعال دیمیتر را نداشته باشد نمیتواند مادر بودن را حس کند، اگر مادری مداخلهگر داشته باشد ممکن است به او بگوید: ” تو نمیدانی چه جوری با بچه باید رفتار کنی! ” و به این ترتیب حس ناتوانی و بیعرضگی میکند و این مادربزرگ است که کودک را بزرگ میکند.
اما زمانی که فرزندش بزرگ شد، فرزند دختر مداخلات مادربزرگ را قطع میکند و خود تبدیل به حامی مادرش میشود و به یک تکیهگاه محکم و گرمابخش تبدیل میشود. دختران پرسفونی در بزرگسالی ادعا میکنند که مادر، مادرشان بودهاند.
اگر هم مادر و دختر هر دو پرسفون باشند آنقدر وجهه اشتراکات زیادی دارند که شبیه به خواهر می شوند. از آنجایی که جرأت و جسارت زیادی ندارد و سازگار است، اگر فرزند پسری داشته باشد که با داد و بیداد به خواستهاش برسد اغلب به خواست پسرش دل میدهد و با او راه میآید.
فرزندان مادران پرسفونی اغلب به خاطر مداخلهگر نبودن مادر راضی و خرسند هستند که این چنین مادری را دوست دارند که حس استقلال در آنها تقویت میکند. البته به این نکته باید اشاره کرد از آنجایی که پرسفون دوست دارد همیشه مورد توجه باشد، ممکن است از این که به بچههایش توجه کنند احساس ناراحتی کند و یا حسادت بورزد.
زنان پرسفونی از آن دسته از زنانی هستند که کمتر از سن واقعیشان نشان میدهند و همه از سن واقعیشان تعجب میکنند. عملهای جراحی کار عادی زنان میانسال پرسفونی است، چرا که آنها هرکاری میکنند تا جوانتر دیده شوند. از پیری میترسند و فکر کردن به اینکه در پیری چه شکلی میشوند برایشان سخت است.
اگر با دختر باجنبه دخترانگی وجودش همانندسازی کند احتمالا واقعیت را انکار میکند. این دسته از افراد به دنبال جراحی پلاستیک میروند تا خود را جوانتر نشان دهند و مدل مو و طرز لباس پوشیدن و رفتار کردنشان بهگونهای است که کمتر از واقعیت را نشان میدهد.
اگر با جنبه ملکه جهان زیرین همانندسازی کند. باتوجه به تجاربی که کسب کرده میتواند از افسردگی گذر کند و شاید این مرحله برای او نقطه آغازی بر افسردگی دراز مدت و ادامهدار باشد،که نقطه پایانی از بعد کودکانه بودن او و آغازی برای کمالش است که در آخر تبدیل به زنی خردمند می شود که از اسرار و رموز عالم هستی نکات زیادی می داند.
ممکن است زن پرسفونی فقط بخشی از حقیقت را بگوید یا حتی دروغ بگوید. به جای آن که مستقیماً با فرد و موضوع مواجه شود آن را دور میزند و فرار میکند.
از آن دسته افرادی است که اول کارشان را میکنند و بعد دیگر را در جریان کار خود قرار میدهند و با آنها مشورت میکنند، حکایت خوردن دانههای انار است که پرسفون اول انار را خورد بعد به مادر شرح واقعه گفت و قبل از خوردن انار با مادرش مشورت نکرد و حقیقت را طور دیگر عنوان کرد، که هادس به زور و اجبار دانههای انار را به او داده است.
زن پرسفونی دائماً به فکر این است که چه طور به نظر میرسد و چه چیزی را بپوشد بهتر است. نسبت به هر کار دیگری بیمیل است و بی هدف و انگیزه فقط زندگی میکند. انرژی این کهن الگو موجب می شود تا بتواند همیشه منتظر چیزی باشد تا برایش بیاید و زندگیاش را تکان دهد، شبیه به همان شاهزادهای با اسب سفید.
از خود هیچ خلاقیت و ابتکار عملی ندارد و فکر میکند تا ابد فرصت دارد و همیشه خوش خیال است؛ کمکم زمانی میرسد که از نظر جسمانی قدرت باروری دیگر ندارد و ممکن است در نیمههای ۳۰ تا ۴۰ سالگی تازه متوجه شود که کاری که انجام میدهد آینده درخشانی ندارد و همسالان و آشنایان خود را میبیند که هر کدام به چیزی رسیدهاند و جایگاه بهتری نسبت به پرسفون دارند.
زن پرسفونی از آنجا که قدرت ابراز بیان و تصمیمگیری ندارد، اگر تحت فشار و سلطه کسانی در بیاید که دست و پایش را بستهاند و مجبور به کاری شود که دوست ندارد افسرده میشود و چون خشم خود را بروز نمیدهد و غم و غصه خود را به درون خود میریزد و این امر میتواند بر عمق افسردگی بیافزاید.
بعضی از زنان پرسفونی در عالمی از توهمات خود حیران و سرگردان میشوند که هیچکس جز خودشان قادر به دیدن آنها نیست، هروقت زندگی در دنیای واقعی برای پرسفونن سخت میشود به این عالم پناه میبرد. کنارهگیری از واقعیت باعث میشود که برخی از این زنان به مرور روانپریش شوند و در دنیای سراسر خیالی و پر از نماد، نشانه و راز زندگی کنند.
نسبت به کاری که علاقهای به انجام دادن آن نداری قاطعانه “نه” بگو.
برای خود هدفگذاری کنید.
تواناییها و محدودیتهایتان را شناسایی کنید و در راستای بهبود اونها تلاش کنید.
از سطله و نفوذ دیگران بیرون بیاید.
برای خودتان زندگی کنید نه دیگران .
کمتر از اطرافیان تاثیر بگیرید.
کمی استقلال را یاد بگیرد.
به نظرات دیگران در مورد خودتان کمتر بها بدهید.
عقایدتان را بیان کنید حتی اگر دیگران مخالف هستند.
اگر از کسی ناراحت یا خشمگین میشوید آن را بروز دهید.
احساس گناه نداشته باشید.
سعی نکنید واقعیت را جور دیگری نشان دهید که همه به شما ترحم کنند.
شما یک فرد بالغ هستید نیازی ندارید،که شبیه به دختربچهها رفتار کنید تا همیشه کسی از شما مراقبت کند.
همیشه ساز مخالف نزنید ، گاهی در پی تائید کردن نظرات دیگران باشید.
سعی کنید با جمع همسو باشید.
در کارهای شخصیتان از دیگران کمک بگیرید.
اگر با مردی به جایی میروید، بیشتر کارهایتان را از آن بخواهید تا برایتان انجام بدهد.
هنگام صحبت کردن با دیگران، آرام و بامتانت و لبخند ملیح به حرفهایشان گوش بدهید.
رفتارهای دخترانه را در خود تقویت کنید.
مسئولیت هیچ چیزی را به عهده نگیرید.
منفعل و خنثی رفتار کنید.
ساعاتی از روز را بیکار روی تخت خود سپری کنید.
به ظاهر خود اهمیت دهید و سعی کنید تائید دیگران را بگیرید.
سعی کنید کارهای مثبتی کنید که دیگران به شما توجه کنند.
به دیگران تکیه کنید و اگر نیاز به چیزی دارید از دیگران درخواست کنید.