کهن الگوی آرتمیس در بین رومیها به اسم “دیانا” شناخته شده است.
دختر دوست داشتنی زئوس و لتو که همیشه به همراه گروه حوریها و سگهای شکاریاش در میان جنگلها، کوهستانها، علفزارها، بیشههای وحشی و بکر مشغول گشت و گذار است.
همواره در حال جستجو است؛ به عبارت بهتر نماد جستجوگری، دقت و کنجکاوی است.
آرتمیس انرژی یاریرسانی است و عمدتا حامی قشر ضعیف است، که البته نباید به او زیاد چسبید و نزدیک شد.
آرتمیس بزرگترین فرزند و دختر بلند قامت و دوستداشتنی لتو و زئوس است. (آشنایی با کهن الگوی زئوس)
لتو (مادر آرتمیس) مورد خشم و غضب هرا (زن اصلی و سوگلی زئوس) قرار گرفت و با نفرین وی دچار درد زایمان شد.
هر کجا که برای وضع حمل میرفت هیچکس از ترس هرا (آشنایی با کهن الگوی هرا) به او پناه نمیداد تا بالاخره در جزیره دلوس به کمک “پوزیدون” (آشنایی با کهن الگوی پوزیدون) سرپناهی پیدا کرد و پوزیدون ستونی از آب را در جزیره قرار داد که لتو بتواند با کمک آن پنهان شده و وضع حمل نماید.
لتو به نفرین هرا نُه روز درد زایمان طاقت فرسا را تحمل کرد تا آرتمیس به دنیا آمد. آرتمیس به محض به دنیا آمدن به یاری مادر شتافت تا به او در زایمان برادر دوقلوی خود آپولو کمک کند.
از همینرو آرتمیس نقش ماما یا قابله را دارد و در یونان باستان زنان باردار از او برای وضع حمل کمک میخواستند که درد زایمانشان را کم کند.
وقتی آرتمیس سه ساله شد مادرش او را به المپ برد تا پدرش زئوس و بقیه اقوام اسطورهای خود را ملاقات کند.
کالیماخوس شاعر؛ اولین برخورد این پدر و دختر را اینگونه توصیف میکند: زئوس بر تخت نشسته با اقتدار، آرتمیس را در آغوش میگیرد و نوازش میکند و میگوید چه باک از خشم هرای حسود، وقتی که الههها چنین فرزندانی را برایم به ارمغان میآورند.
سپس به آرتمیس میگوید: دخترکم چه میخواهی؟ هر چه میخواهی آرزو کن تا برایت برآورده سازم. آرتمیس هم یک تیر وکمان، گروهی از سگهای شکاری، پیراهنی کوتاه که با آن راحت بدود (تنپوشی برای شکار)، بکارت ابدی، حوریانی که همراهیاش کنند و تساوی حقوق خود با برادرش آپولو را درخواست کرد.
زئوس همه را پذیرفت و خودش هم یک امتیاز اضافهتر داد و آن هم این بود که آرتمیس در زندگیاش خود انتخابهایش را انجام دهد.
به محض اینکه زئوس با خواستههای او موافقت کرد به سرعت سراغ سیکلوپس، صنعتگر پوزیدون رفت تا کمان نقرهای و تیرهایش را بسازد و بعد از آن به سرعت به جنگلها و کنار رودخانهها رفت تا بهترین حوریها و زیباترین آنها را انتخاب نماید.
در آخر به همراه حوریانش تیر و کمان بهدست به جستجوی پن (خدای نیمه انسان – نیمه بز) رفت و از او خواست که بهترین سگهای شکاری را به او بدهد و از سر شوق و بیتابی همان شب به کمک مشعلی در دست برای ماجراجویی راهی شد.
آرتمیس برای تمرین تیراندازی، هدفگیری و شکار ابتدا به سراغ درختان (اهداف ثابت) و سپس حیوانات وحشی (اهداف متحرک) رفت که این نشان یادگیری، تمرین و پیشرفت پلکانی و تدریجی است.
این موضوع نشان میدهد که افراد با انرژی غالب آرتمیسی به خاطر داشتن تفکر منطقی میتوانند درک درستی از موضوع رشد که فرآیندی تدریجی و پیوسته است داشته باشند و در اکثر موارد رشد را به صورت نقطه به نقطه و تدریجی و با رعایت چارچوب پیش میبرند.
گرچه آرتمیس را خدای بانوی شکار میشناسند، اما او خدای بانوی ماه هم بود. علاقه زیادی به شبها داشت و در مهتاب با مشعلی در جنگلها پرسه میزد.
کهن الگوی آرتمیس از نوزادی بسیار کنجکاو است و با لذت به چیزها نگاه میکند. همچون ماجراجویی در حال کشف است. بیشتر بازیگوش است تا آرام و بی سر و صدا. قطعا این جمله در مورد آنها به کار میرود که قدرت و تمرکزی خیلی بیشتر از همسن و سالهای خودش دارد.
اگر اسباب بازی به او بدهید زود خراب میکند و میشکند یا پاره میکند، چون از سر کنجکاوی میخواهد بداند درونش چه خبر است.
کودک آرتمیسی همیشه دنبال یافتن علت مسائل و پاسخ پرسشهاست؛ به محض این که بتواند چهار دست و پا راه برود یا بتواند از گهواره جهت ایستادن کمک بگیرد بیرون میآید.
زود گشت و گذار را شروع میکند و به محض اینکه بتواند روی پاهای خودش بایستد، دیگر دست پدر و مادر را به زور میگیرد و با اینکه هنوز تعادل ندارد اصرار دارد که خودش به تنهایی از پلهها بالا و پایین برود.
کهن الگوی آرتمیس از کودکی میخواهد خودش راه برود، خودش کفشش را بپوشد، خودش کمدش را مرتب کند.
دختر بچهی آرتمیسی بیشتر با پسرها بازی میکند، میتواند گروه همسالان را بدون توجه به جنسیت برای بازی (در واقع هدف به خصوصی، انجام کار خاصی) جمع کند و رهبری گروه را به دست بگیرد. اعتراض کردن برای آنها کار دشواری نیست، اگر احساس بیعدالتی کنند فوری اعلام میکنند.
برای مثال اگر آرتمیس در خانوادهای پسر دوست بزرگ شده که به پسرها امتیاز بیشتری داده میشود و یا پسرها میتوانند کمتر کار کنند، ساکت نمیماند و اعتراض میکند. او احساس یک فرد مستقل را دارد، برای مثال نسبت به مالکیت و استقلال اتاق و وسایل خودش بسیار حساس است.
کهن الگوی آرتمیس از پدر و مادر معمولاً به یک اندازه تایید میگیرد. یک زن آرتمیسی برای اینکه بتواند رقابت کند و بدون درگیری و مشکل به موفقیت برسد، تایید پدر و مادرش ضروری است.
پدرهای حمایتگر و البته پر قدرت و منطقی مثل زئوس به دختران آرتمیسی خودشان کمکهایی میکنند که به شدت باعث رشد و پیشرفت آنها میشوند و موجب میشوند زودتر به چیزی که میخواهند برسند.
دختر آرتمیسی یک رقابتجوی با پشتکار، شجاع و عاشق پیروزی است. هر چیزی که بین او و اهداف و آرمانهایش فاصله بیاندازد و یا حتی آن را تهدیدی در مسیر موفقیت خود ببیند به شدت هرچه تمامتر با آن مبارزه میکند و هرگونه محدودیتی را از سر راه خودش برمیدارد.
برخلاف بسیاری از دختران نوجوان به دنبال عاشق شدن و هیجانات عاطفی نیست. حتی عشق و عاشقی را نوعی ضعف میداند!
همیشه به دنبال یافتن یک جادهی اختصاصی برای رسیدن به جایگاههای بالاتر، یافتن مسیرهای شغلی خاص و دیده شدن در جایگاههای ممتاز میباشد.
برای مثال برخلاف اکثر نوجوانان همسن و سالش، شناخت بهتری از رشتههای دانشگاهی یا آیندهی شغلی دارد.
ممکن است عاشق پیاده روی، کوهنوردی، اسب سواری، طبیعت گردی، چادر زدن و کمپ در طبیعت بکر باشد.
حتی ممکن است تیرانداز ماهری باشد. عضو گروههای ورزشی یا علمی یا هنری میشود، تمایل به تشکیل دادن تیم و انجام کار گروهی دارد و از آنجا که در رابطه با زنان نقش خواهر بزرگتر را دارد معمولاً به عنوان سرپرست یا کاپیتان تیم انتخاب میشود.
کهن الگوی آرتمیس در نوجوانی قطعا رگههای استقلال و اکتشاف را نشان میدهد.
“من را محدود نکن، حق من را ضایع نکن” از شعارهایش است.
جستجو میکند، جنگل گردی میکند، قلهها و درهها را زیر پا میگذارد، به ندرت اهل صلح و سازش و کوتاه آمدن است، هم حق خودش را میگیرد هم حق دخترانی که مورد ظلم و ستم واقع شدهاند.
کهن الگوی آرتمیس اهل خواهش یا راضی کردن دیگران نیست و حتی حاضر میشود که بهای آن را بپردازد.
دقیقاً میداند که چه میخواهد و بر سر این موضوع حتی اگر به ضررش تمام شود کوتاه نمیآید به همین علت از طرف دیگران با عنوان کله شق، لجباز، یک دنده و سرتق خطاب میشود.
بیشتر به دنبال گروههای دخترانه و تشکیل گروه خواهران است ولی ممکن است با پسرها هم نشست و برخواست کند ولی هرگز مسائل عاطفی یا موضوعات عاشقانه مطرح نمیشود و روابط حالت خواهر برادری دارد.
حتی به حدی میتواند باشد که پسرها او را در گروه خودشان نه به عنوان یک دختر که به صورت یک پسر ببینند.
برای مثال ممکن است دختر نوجوان آرتمیسی موهایش را مدل پسرانه کوتاه کند، کمتر لباسهای دخترانه بپوشد و بیشتر به لباسهای اسپرت (که خیلی جنسیت ندارد) اکتفا کند.
شما این جمله را از دهان مادرش میتوانید بشنوید که “آخر نفهمیدم که پسر زائیدیم یا دختر؟!”
مانند خود اسطوره آرتمیس که مدام در بین گروه حوریان هست، به طور کلی با گروههای زنان احساس بهتر و حتی خویشاوندی دارد.
نسبت به ایجاد گروههای دوستی زنانه بسیار حساس است که شروع آن حتی میتواند از دوران کودکی باشند و ممکن است حتی تا آخر عمر ادامه پیدا کند و این گروه معمولاً بهترین دوستان میشوند.
معمولاً در کارهای گروهی به عنوان مدیر و سرپرست و کنترل کنندهی گروه میشوند، اما نوع رهبری آنها از نوع مدیر میدانی یا فرماندهی حاضر در میانهی میدان است.
علاقهای به کنترل امور از راه دور ندارد. رابطهاش با اعضای گروه بسیار خوب است، البته تا زمانی که هرکدام حد و مرزهای خودشان را رعایت کرده و وظیفهی تیمی خود را با جان و دل و به درستی انجام داده باشند.
اما برای دخترانی که با او از سر رقابت و درگیری دربیایند با خشنترین و بیرحمترین وجه خود برخورد مینماید؛ برای نمونه زمانی که آئورا که هم شکارچی بود و هم باکره ادعا میکند که بدن آرتمیس بیش از حد زنانه است (چیزی که موجب رنجش آرتمیس میشود) و همچنین به بکر بودن آرتمیس شک میکند و عنوان میکند که آرتمیس باکره نیست، در نتیجه ائورا به خشم آرتمیس دچار شده و بیرحمانه کشته میشود.
آرتمیس به نسبت همه اسطورهها بیشترین حمایت از مادر را دارد و در این مسیر بسیار سریع و قاطع اقدام میکند؛ مثلاً یک بار مادرش لتو به معبد دلفی برای ملاقات آپولو میرفت که غول تیتوس سعی کرد به او تجاوز کند، آرتمیس به سرعت به کمک مادرش شتافت و با تیر و کمان غول را هدف قرار داد و با خشونت هر چه تمامتر او را کشت.
در جای دیگر وقتی که نیوب نادان لتو را به خاطر داشتن تنها دو فرزند مسخره کرد و تعداد زیاد فرزندان خود را به رخ او کشید، لتو خشمگین و ناراحت آرتمیس و آپولو را فراخواند و از آنها خواست که جواب گستاخی او را بدهند. (آشنایی با کهن الگوی آپولو)
آپولو و آرتمیس هم بلافاصله هرکدام تیر و کمان برداشتند و به سمت آنان حرکت کردند؛ آپولو شش پسر و آرتمیس شش دختر او را به قتل رساندند و خود نیوب را به یک ستون سنگی گریان تبدیل کردند.
آرتمیس در برابر کسانی که نسبت به او توهین میکنند بردباری و صبر و گذشت نشان نمیدهد و با بیرحمی هر چه تمامتر واکنش نشان میدهد؛ مثل داستان اکتیون گناهکار.
اولین ارتباط آرتمیس با جنس مخالف، ارتباط با برادرش “آپولو” اسطوره خورشید است. قلمرو آپولو شهر و قلمرو آرتمیس طبیعت هست. خورشید از آن آپولو و ماه از آن آرتمیس میباشد، حیوانات اهلی در گروه آپولو و حیوانات وحشی در گروه آرتمیس قرار میگیرند.
زنان آرتمیسی جذب مردانی میشوند که دارای ویژگیهای خلاقیت، اعتماد به نفس، علاقمند به کمک کردن، ناجی، عاشق طبیعت و سفر، اکتشاف، ماجراجویی و قائل به تساوی زن و مرد باشند. در رابطه با مردان آنها را سریع تبدیل به برادر میکنند و تمایلی به برقراری و ایجاد رابطه عاطفی ندارند.
به شدت اهل رقابت با مردان است و در کار آنقدر جدی و با پشتکار و دقیق پیش میرود که در واقع نماد توانایی زنان در عرصههای اجتماعی و کار میشود.
این جمله که زنان در کارها یا مانند مردان یا بهتر از آنها عمل میکنند را در وصف کار زنان آرتمیسی در عرصه اجتماعی میگویند. آرتمیسها میتوانند بعد از طلاق همچنان همکار خوبی در اداره و یا دوستان خوبی برای برای همسر سابق خود بمانند.
در قصهی آدونیس که خودش را شکارچی بهتری نسبت به آرتمیس قلمداد میکرد، آرتمیس خشمگین شد که او ادعا بر بهتر بودن دارد و درنتیجه گرازی فرستاد و او را کشت.
از آنجا که همیشه برای آرتمیس اولویت کار است، پس عمدهی فضای ارتباطی او با مردان در زمینهی کاری است و در محیط کار این احساس را دارند که با مردان برابر هستند.
از آنجا که زنان آرتمیسی همیشه به کار توجه بیشتری میکنند و مسائل عاطفی هیچگاه الویت ندارد. در محیط کاری میبایستی مواظب روابط خود با مردان در حوزه احساس باشند، چرا که گاهی رفتار و نمودهای دوستانهای که ارسال میکنند ممکن است برای مردان احساس سوتفاهم ایجاد کند.
برای مثال: رویا که یک زن آرتمیسی است به عنوان رهبر گروه عادت دارد همیشه در میان جمع باشد و همه افراد گروه را به نام کوچک صدا کند.
وقتی مرتضی که مردی احساسی است را برای انجام کاری به نام کوچک صدا میکند و در تمام طول مکالمه با او با شور و حرارت و لبخند صحبت میکند، مرتضی دچار سوتفاهم شده و گمان میکند که رویا دارد به او نخ میدهد.
مرتضی از فردا برای نزدیک شدن به رویا بیشتر و بیشتر کار میکند ولی از آنجایی که برای رویا (زن آرتمیسی) همیشه اولویت کار است، هر دو در تله میافتند.
آرتمیس در تله اعتماد به کار چون فکر میکند که برای مرتضی هم کار سوژه اصلی است و برای مرد احساسی (مرتضی) تله عاشق شدن (چون فکر میکرده که اینها نشانههای عشق از طرف معشوق هستند).
ممکن است در ادامه مسیر مرتضی پیشنهاد عاطفی خود را مطرح کرده و در کمال حیرت و ناباوری با خشم ویرانگر رویا رو به رو شود.
از مردانی که دوست دارند مرکز و محور زندگی خودشان باشند و سلطهگر هستند حذر میکنند.
از مردانی که علاقه دارند بیشتر پسر باشند و همسرانشان نقش مادری برایشان داشته باشند پرهیز میکنند.
از مردانی که علاقه دارند نقش بزرگتر و کنترل کننده (پدر) را بازی کنند و قائل به سنت و ایجاد محدودیت هستند گریزانند.
میتواند اسطوره بکارت را به صورت ابدی حفظ نماید و اصلاً اجازه بروز امیال جنسی را ندهد و میتواند به روابط جنسی به چشم یک ماجراجویی نگاه کند.
اصلا به عبارت سادهتر نگاهش به روابط جنسی شبیه به فعالیت ورزشی است.
در هر حالتی برای آرتمیسها روابط جنسی اولویت دوم هست و همیشه کار اولویت اول آنهاست.
نوع روابط جنسی کاملاً متفاوت با هرا یا آفرودیت یا سایرین دارد. (رابطه جنسی برای هرا فرصتی برای ابراز عشق، فضای صمیمیت و تسلیم کامل روح و تن و ایجاد امنیت است و یا برای آفرودیت که تجربهی کامل غریزه اغواگری و جلب کامل توجهها و نگاههاست.)
اکتیون شکارچی در حال بازگشت بود که به طور تصادفی آرتمیس و گروه حوریانش را که در استخر مخفی خودشان در حال حمام کردن بودند دید و به تماشای آنها ایستاد.
آرتمیس وقتی فهمید به شدت عصبانی شد و جهت مجازات به صورت او آب پاشید و او را به گوزن تبدیل کرد و در پی آن سگهای شکاری اکتیون به جانش افتادند و بیچاره هر چه تلاش کرد نتوانست خود را نجات دهد و به دست سگهای آرتمیس تکه تکه شد.
کهن الگوی آرتمیس اصولاً توجه خاصی به مقوله عشق و عاشقی ندارند و عاشق شدن را در خیلی از موارد حتی نشان ضعف میدانند که باعث انحراف تمرکزشان و حتی به صورت یک مانع یا عامل بازدارنده در مسیر رسیدن به اهداف و موفقیتشان میشود.
حال اگر راضی به ازدواج شود و بخواهد ازدواج کند نسبتاً دیرتر ازدواج میکند و ترجیحاً با کسی که هم مسیر اوست همراه می شود. مثلاً همکلاسی یا همکار که در مسیر کار باهم همراه باشند و هر دو دارای حقوق کاملاً مساوی ۵۰ -۵۰ زنان و مردان باشند.
آرتمیسها نام خانوادگی خود را معمولاً بعد از ازدواج همچنان حفظ میکنند.
آرتمیس از شکارچی به نام اوریون خوشش میآمد و این تنها مردی بود که به او علاقهمند شده بود.
آپولو که این موضوع را متوجه شد، از این قضیه به شدت مکدر شد و منتظر یک فرصت بود؛ یک روز که اوریون در دریا شنا میکرد و فقط سرش بیرون بود، آپولو آرتمیس را به چالش طلبید که آن شی را نمیتواند با تیر و کمان بزند.
آرتمیس که دقیقاً اوریون را نمیدید و فقط یک هدف دور را میدید حس رقابت طلبی و برتری جوییاش تحریک شد، تیر را در کمان نهاد و رها کرد و اوریون کشته شد.
آرتمیس که بعدها متوجه شد اوریون را کشته است. او را درمیان ستارگان قرارداد و سسیرون یکی از سگهای شکاری خود را به او بخشید تا در راه بهشت همراهش باشد.
این روایت بخوبی نشان میدهد که تا چه حد موضوعات کاری و انگیزههای رقابت در آرتمیس بالاست که به راحتی میتواند نگاه او را برگرداند که حتی دقت او را در مسائل عاطفی کم کند، طوری که آنقدر در مسائل کاری غرق شود که مسائل هیجانی و عاطفی اطرافیان را یا عمدا نبیند یا واقعا اصلا متوجه آنها نشود.
زن آرتمیسی دلباخته مردی توانا میشود، اما چون نمیتواند حس رقابتجویی خود را از این رابطه دور نگه دارد سرانجام باعث نابودی رابطه میشود.
مثلا اگر مرد به موفقیتهایی دست پیدا کند. زن آرتمیسی بجای شادمانی حسادت میورزد و در کار مرد خلل وارد میکند که نتیجهاش انهدام رابطه است.
نوعی رابطه ناسازگار و ناقص هم هست که بعضی از زنان آرتمیسی در تکرار رابطه ناهمگون خود با پدر درگیر آن میشوند. چنین همسری او را در اهدافش یاری و تشویق نمیکند و با عیبجویی و انتقاد نیرویش را تحلیل میدهد.
زن آرتمیسی نیز همانطور که با پدر رفتار میکرد ستیزهجو باقی میماند و به کار خود ادامه میدهد. اما روان و حرمت ذاتش تحت تاثیر این ناسازگاری در هم میشکند.
نوعی ازدواج که رابطه بسیار دوستانه است ولی فاقد روابط زناشویی است و هرکدام بهترین دوست یکدیگراند. اگر موفق به همراه کردن همسر خود در علایق خود نشود، حس میکند قسمتی از زندگیاش تباه شده و رابطه به طور جدی مخدوش میشود.
کهن الگوی آرتمیس برای عمق بخشیدن به روابط عاطفی و زناشویی خود نیاز دارد که از کهن الگوی آفرودیت جهت عمق بخشیدن به هیجانات و استفاده از غرایز یا اثرگذاری استفاده کند ولی از طرف دیگر جهت ایجاد تعهد در زندگی نیاز به انرژی هرا دارد.
اگر صرفا دو انرژی آرتمیس و آپولو در کنار هم باشند رابطۀ زن و شوهری به رابطۀ خواهر و برادری تبدیل میشود. اگر در رابطه هر دو طرف به جهت رقابت و مسابقه پیش بروند امکان درگیریهای جدی و بهم خوردن روابط عادی و از هم پاشیدن زندگی میشود؛ چون در این شرایط هرکدام از طرفین صرفاً به کسب دستاورد خود و جلوه دادن آن و نشان دادن برتری خود میگردد.
مردانی که جذب زنان آرتمیسی میشوند، معمولاً جذب نیمهی گمشدهی خویش هستند و در واقع آنها جذب قدرت اراده، روح مستقل، پاکی و دست نیافتنی بودن آنها میشوند.
زن آرتمیسی به سختی میتواند با دوران بارداری و حاملگی کنار بیاید چون برای او از دست دادن فرم بدن و اینکه یکسری محدودیتها برایش ایجاد میشود به شدت ناخوشایند است.
این اصلاً به این معنی نیست که از فرزندش بدش میآید، ولی موضوع این است که دیگر در حالت ایدهآل خودش نیست. از جایی که خودش از وابستگی خوشش نمیآید و آن را نشانۀ ضعف میداند، پس نسبت به فرزند خودش هم سعی میکند او را هرچه سریعتر مستقل بار بیاورد.
البته ترجیح آرتمیس این است که این دفاع از حریم خود و استقلال را به بچههای دیگر آموزش دهد و خودش بچهدار نشود. بصورت کلی مساله این است که آرتمیس تا بتواند ازدواج را به تأخیر میاندازد چون فکر میکند که ازدواج برایش به شدت محدودیت تولید میکند، دست و پایش را میبندد و حال اگر هم ازدواج کند یا بچهدار نمیشود یا تا جاییکه بتواند آن را به تأخیر میاندازد.
تصور او این است که شاید بتوان با همسر کنار آمد چون فرد بالغی است و میتواند شرایط کاری را در نظر بگیرد، اصلاً همکار و همسفر شود اما به یک بچۀ کوچک چطور میتوان این امور را تفهیم کرد پس یا بچهدار نمیشود یا تا حدالامکان این مسئله را عقب میاندازد.
حال اگر بچهدار شد دوست دارد که فرزندش هرچه سریعتر بزرگ و مستقل شود، روی پای خودش بایستد تا بتواند مثل خود او این سفر اکتشافی زندگی را شروع کند و حتی اگر دوست داشت همسفر وی بشود.
اگر فرزند او بچۀ زرنگ، دست و پا دار، اهل جست و جو، کشف، خطر کردن، ریسک، اهل دفاع کردن، رقابت و کل کل باشد که عالی است و با مادر در هماهنگی کامل است اما مشکل زمانی شروع میشود که، یک بچهی به شدت وابسته و منفعل داشته باشد که بیشتر ترجیح میدهد تحت نظارت و برنامه باشد.
هرکاری را با مادر چک کند، ضعف خود را برطرف نمیکند، اهل جست و جو نیست، اهل دفاع از خود و حقوق خود نیست. اینجا میدان جنگ و دعوای مداوم مادر – فرزندی میشود.
• عدم تمایل به بارداری
• مادر شدن با تاخیر
• میل به بزرگ شدن و استقلال هرچه سریعتر فرزندان
• شروع سفر و اکتشاف با فرزند
با وجود اینکه اسطوره آرتمیس در جوانی بسیار جذاب است، چون پیش برندهی زندگی به سمت اهداف، جست و جوی سرزمینهای ناشناخته و جدید، کشف، ریسکپذیری، پیشروی و از پا ننشستن است. با وجود این انرژی هزاربار زمین خوردن و از جا برخاستن دیگر برای شما کار دشواری نیست.
اما در سنین میانسالی که دیگر سرزمین کشف نشده ندارد و یا توان آن را ندارد، حال شروع یک بحران است. از این مرحله به بعد بیشتر از اینکه اسطوره شکار (برونگرا، فعال، پرتحرک و پر جنب وجوش) باشد، اسطوره ماه (بازگشت به درون و کشف آرزوها، احساسات، عواطف، استعدادهایی که یا فراموش شدهاند یا سرکوب شدهاند) میشود، این البته اصلاً به این معنی نیست که گوشهگیر میشوند و بیتحرک، که اگر به لحاظ توان جسمی سرحال باشند، همچنان در سنین بالا هم به دنبال جست و جو، سفر، ریسک کردن و کشف کردن است.
بسیاری از آنها را در میانسالی حتی در دوره کهنسالی میتوان با بدنهایی ورزیده و درحال ورزش کردن مثلا شنا یا کوهنوردی یا درحال یادگیری موسیقی و زبانهای خارجی جدید و کاملا فعال و اکتیو دید و یا در جمعهای زنانه و حتی شاید در حال سفر و اکتشاف موضوعات جدید مشاهده کرد.
مثلاً خانم استرالیایی ۸۰ سالهای که در این سن شروع به یادگیری گیتار الکتریک کرد و در سن ۸۳ سالگی کنسرت موسیقی راک خود را برگزار کرد و کلی بلیت فروخت یا پیرمرد ۱۰۵ ساله ژاپنی که رویای پرواز با کایت را محقق کرد و یا پیرمرد ایرانی ۸۰ سالهای که دکترای زیستشناسی گیاهی داشت و همچنان به جست و جوی علمی خود در نواحی مختلف ایران و جهان میپرداخت.
گروههای موسیقی مثل پینک فلوید یا رولینگ استون که همچنان در سنین بالا اقدام به برگزاری کنسرتهای شلوغ و پرجمعیت موسیقی میکنند جزو دسته افراد با انرژی غالب آرتمیسی هستند.
مشکلات آرتمیس در سنین بالا میتواند ناشی از سرکوب سایر انرژیها در سالهای قبل باشد؛ مثلاً در اثر سرکوب مداوم انرژی آفرودیت، امکان جلوهگری و احساس اغواگری و طنازی و تجربههای هیجانی عاشقانه را از دست داده باشد. یا از سرکوب انرژی هرا، امکان ایجاد یک رابطه عاشقانه پایدار همراه با تعهد را از دست داده باشد و یا با سرکوب انرژی دیمیتر، لذت یک مادری کامل را نچشیده باشد.
از آنجا که آرتمیس جزء خدایان آسیب ناپذیر (منظور اینجا در حوزه امور احساسی و عاطفی و جنسی) است لذا افرادی که این انرژی در آنها غالب باشد نسبت به پنهان کردن ضعفهای خود بسیار حساس میباشند. در این دسته صحبت کردن با دیگران در مورد مسائل و مشکلات چه کاری چه خانوادگی چه مادی چه معنوی بسیار دشوار است.
از آنجایی که رقابت و حس برتری جویی در اسطورهای ایشان شدید میباشد و نیز پرهیز بسیار از نشان دادن ضعفهای خود دارند.
گاهی حتی از مراجعه به پزشک یا وکیل یا روانشناس و حتی مشورت کردن با دوستان صمیمی و نزدیکان خود هم خودداری میکنند و زمانی مراجعه میکنند که ممکن است کار از کار گذشته باشد و یا میزان خسارت وارده بسیار بالا رفته باشد و با یک هزینه بسیار زیاد بتوانند جبران کنند.
افراد این گروه همواره به مسائل عاطفی و هیجانی مانند عشق بیتفاوت و کم توجه هستند چون تصورشان بر این است که هنگام رخ دادن مسائل عاطفی و یا عشقی شما در حال مطرح کردن یک نیاز میباشید و این به معنی آن است که در موضوع خاص کم آوردهاید حتی گاهی اظهار عبارتهایی مانند عشق و عاشقی دیگر چیست؟ از طرف این افراد دور از ذهن نیست.
شنیدن قصههای عاشقانه یا آهنگهای عاشقانه و یا روایتهای عاطفی و عاشقانه دوستان گروه همسالان خودشان برای ایشان نه تنها جذابیت ندارد بلکه نشان از ضعف آنها دارد.
حالا زمانی که آرتمیس موفقیتهای خود را کسب کرده و موقع بازنشستگی شده و زمانی است که باید به غار تنهایی خودش برگردد و دیگر سرزمین جدیدی برای کشف یا کار جدیدی برای انجام دادن یا پروژهای برای ابراز وجود در اجتماع نداشته باشد، ممکن است دچار احساس کمارزشی یا بیاعتباری شود.
چون همواره ارزش خود را از کاری که انجام میداده و از برتری که نسبت به سایر همکاران خود داشته کسب میکرده و اکنون که دیگر جائی برای بازی در نقشهای اجتماعی ندارد تازه در میابد که هیچ کس منتظر او نیست.
عشق و عواطف و احساساتی که یک عمر سرکوب کرده یا مورد تمسخر قرار داده به شدت در زندگی میانسالی و کهنسالی او خود را نشان میدهد.
گاه این سرکوبها مانند اینکه به روزگار جوانی از اظهار عشق و عواطف در زندگی مشترکشان هم خودداری کرده باشند، گاهی اینکه در دوران اوج زندگی کار را به زندگی شخصی خود ارجح دانسته باشند، اکنون در کهنسالی یا میانسالی و زمانیکه به نیمه دوم عمر خود میرسند که زندگی فردی بر اجتماعی غلبه پیدا کرده و زمان رجوع به خویشتن اصیل و بررسی دستاوردهای معنوی و معنای زندگی میشود و دیگر سوال اصلی این نباشد که دنیا از ما چه میخواهد، بلکه سوال اصلی این است که ما از دنیا چه میخواهیم، ممکن است با یک فقدان بسیار اساسی و یا حتی با پوچی و افسردگی روبرو شوند.
افراد دارای انرژی آرتمیس معمولاً به کلمات دقت خاصی دارند و همینطور به تمامی جزئیات بسیار حساس هستند به آمار و اعداد توجه ویژهای دارند، به طوری که گاهی در این موارد دچار وسواس میشوند. اگر در حضور یک فرد آرتمیسی مطلبی بیان شود و از دقت لازم برخوردار نباشد به طور حتم میبایستی منتظر یک واکنش سریع و موشکافانه از او باشیم.
آرتمیس نسبت به اینکه مطلب ارائه شده حتماً دارای منبع و ماخذ معتبر باشد و از یک آمار درست و صحیح برخوردار باشد، بسیار حساس میباشد.
او هر حرفی را صرف اینکه از شخص معتبری نقل قول میشود یا اینکه مطلب ارائه شده را در کتابی خواندهاند یا در سایتی ارائه شده نمیپذیرد و آنقدر پیگیری و جستجو میکند تا از صحت و سقم آن اطمینان حاصل کند.
یکی از بحرانهایی که در سنین بالا بسیار برایشان نگرانکننده است، موضوع بازنشستگی است. افرادی که انرژی آرتمیس در آنها انرژی غالب باشد به صورت عمده ارزش و اعتبار خود را از کاری که انجام میدهند و به خصوص از نتایج درخشان کارهای خود کسب میکنند.
لذا بعد از بازنشستگی از آنجایی که کاری دیگر برای انجام دادن و قله ای برای فتح کردن و افتخاری برای کسب کردن مانند گذشته نمیبینند، ممکن است دچار احساس افسردگی شوند.
آنها درحد امکان دوست دارند که دوران بازنشستگی خود را به تأخیر بیاندازند. بسیاری از آنها بعد از اینکه بازنشسته شدند بلافاصله جهت روبرو نشدن با احساس پوچی و بیارزشی، خود را مشغول به یک کار دیگر میکنند و این باعث میشود که رسیدگی کردن به دستاورد عمر را به تاخیر بیاندازند که این خود یک بار روانی بسیار سنگین برای ایشان به ارمغان خواهد آورد.
آنها همانهایی هستند که از پیر شدن ابراز نگرانی میکنند و اغلب به دنبال رازهای جاودانگی هستند.
تا اینجا که در مورد آرتمیس اطلاعات کسب کردید اگر این انرژی، انرژی غالب شما باشد شما سریع احساس قرابت و نزدیکی میکنید و این مطالب درکش برای شما بسیار روان و آسان خواهد بود ولی بعد از آگاهی از این اسطوره و انرژی ممکن است احساس کنید که میزان حضور آن در وجود شما کم است و این انرژی غالب شما نیست یا زمانی که به آن نیاز دارید به اندازه کافی در دسترستان نیست، پس نیاز به پرورش آن دارید.
مثلاً زنی هستید که استعداد عجیب نویسندگی، آهنگسازی، پژوهش و برنامه نویسی و …. را دارد؛ بهمحض اینکه با مردی آشنا میشود، کارش را رها میکند و کل زندگیش حول محور آن مرد میچرخد و اصلا بودن او به معنای زندگیش تبدیل میشود.
اما زمانی که مرد از او فاصله میگیرد یا میگذارد و میرود، فرد مضطرب، نگران و عصبی میشود و ممکن است که بعداً متوجه شود که به آن مرد معتاد شده.
خب، الان چه باید بکند؟! بهترین کار کدام است؟!
حال بهترین راه این است که به صورت همان نور متمرکز عمل کند و برای مدتی دور همه چیز خط بکشد و حتی اگر لازم بود برای مدتی نقل مکان کند. مثلاً چند هفته به شهر دیگری برای مثال به شهرهای شمالی برود، تلفنش را خاموش کند، ارتباطش را قطع کند و فقط به کار بچسبد تا بتواند بدون آسیبپذیر بودن نسبت به احساسات خودش کار را به انجام برساند. این انرژیها برای هرکسی به طور خاصی خود را نشان میدهند؛ مثلاً دختری که در سن پایین ازدواج کرده و بعداً طلاق گرفته، ناگهان از دختری پرسیفونی به زن هرایی تبدیل شده و ممکن است مثلاً بعد از طلاق وارد مرحلۀ جنگجو شده باشد، چون در حالت دختر پرسفونی که دوره شور و نشاط نوجوانی بوده سفر معصوم بودن را شروع کرده و احساس میکرده دنیا جای امنی هست و تمام آدمها خوب هستند و بعداً در مرحله همسر هرایی که موضوع اصلی زندگی تعهد به قرارها و پیمان میباشد، قربانی شده و اعتمادش دزدیده شده و حالا با از دست رفتن معصومیت وارد مرحلهی یتیمی شده (چون فکر میکرده که خودش خیانت نمیکند پس حتما طرف مقابل هم خیانت نمیکند (این قسمت معصوم داستان است و حالا که اعتمادش را از دست داده از ناحیه اعتماد یتیم شده ). حالا برای جبران میخواهد برگردد سهم خودش را بگیرد، جنگجوی درونش برای رسیدن به هدف و کسب استقلال فعال میشود: حوزهی آرتمیس شروع میشود.
• سعی کنید خود را در طبیعت بکر رها سازید.
• برنامههای دسته جمعی گردش، اردو، پیکنیک در طبیعت را در برنامههای هفتگی خود بگنجانید.
• اگر با مردی قابلیت رشد و پیشرفت ندارید، زندگی مستقل و بدون حضور آن مرد را برای خودتان فراهم کنید.
• بیشتر لباسهای آزاد مثل تیشرت یا کفشهای اسپرت مثل کتانی بپوشید.
• هنگام صحبت با مردها برتری کلامی خودتان را ثابت کنید و با کل کل کردن حرفتان را به کرسی بنشانید.
• کمی به صدای طبیعت گوش دهید و سعی کنید تا حد ممکن خود را با آن هماهنگ کنید.
• در یک مسابقه ورزشی علمی هنری حتما شرکت کنید، حتی اگر آمادگی کافی برای برنده شدن در خود نمیبینید.
• سفر به سرزمینهای جدید و ناشناخته را در برنامه کاری خود قرار دهید.
• کارهایی که شخصیت خودبسنده شما را پرورش میدهند تجربه کنید.
• به گروههایی مانند سپاه دانش، سپاه بهداشت و یا گروههای جهادی و مردم نهاد بپیوندید و کار داوطلبانه انجام دهید.
• برای خودتان هدفگذاری کنید اما این اهداف را در سه گانه اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیم بندی نمایید.
• زمانی که تصمیم به انجام کاری میگیرید، به هر قیمتی شده آن را به سرانجام برسانید.
• هنگامی که بسیار خشمگین هستید حتماً صبر کنید فوری واکنش از خودتان نشان ندهید. نفس عمیقی بکشید، کمی فکر کردن و بعد عمل کردن بسیار بهتر است.
• یادتان باشد حتی زمانی که حق با شماست حالت تهاجمی به خودتان نگیرید، همیشه بهترین دفاع حمله نیست.
• شنونده نظرات همه باشید حتی مخالفین خود و یادتان باشد الزاماً هرکسی صدایش بلندتر است حق با او نیست.
• آرزوهای سرکوب شده خود را بنویسید، قرار بوده چه کارهایی را انجام بدهید، چه اموری را خیلی دوست داشتید اما به خاطر رسیدن به پیشرفتهای شغلی آنها را نادیده گرفتید.
• زمانی که بسیار خسته هستید دست از کار بکشید و استراحت کنید، یادتان باشد گاهی ترمز کردن بهتر از حرکت کردن است.
• دنبال فضاهای بسیار مجلل مصنوعی و یا خیلی منظم نباشید.
• حتی اگر از پس همه کارها برمیآیید، برای انجام یکسری از کارها از مردها کمک بگیرید و گاهی کارها را به آنان بسپارید.
• در مواردی که مورد آزار قرار گرفتید، سعی کنید کمی فکر کنید و از انتقام جویی و اعمال بیرحمانه دوری کنید.
• کینه توز نباشید و نگذارید احساسات به شما غلبه کنند.
• انتقادپذیر باشید، هر انسانی با هر نیرو و توانی هم ممکن الخطاست و نقاط ضعف دارد.
• اگر نیاز به صحبت کردن با دیگران دارید، مانع فکری برای خود نتراشید. کسی شما را به خاطر ضعفها و یا کاستیها مورد تمسخر قرار نمی دهد یا شما را قضاوت نمیکند.
• ترازوی مطلق سیاه و سفید خود را کنار بگذارید و کمی هم به دنبال میانه و اعتدال باشید.
• گاهی به خودتان یادآوری کنید که محتاط و ترسو بودن لزوما همیشه مورد نکوهش نیست و گاهی شجاعت یعنی احساس ترس را درون خود به رسمیت بشناسید ولی عقب نکشید و گام بردارید.
برای یک زن آرتمیسی کار و تلاش و کوشش ارزش بسیار بالایی دارد، به خصوص که اگر این کار یک حالت رقابتی هم داشته باشد که لذت آن را دو چندان میکند؛ اعتقاد به کار جزو مهمترین مشخصههای اوست. پایبندی به آرمانها و اصول اخلاقی به مراتب از ارزش مادی برایشان اهمیت بیشتری دارد.
رشتههایی مانند مهندسی شیمی و مهندسی عمران، مهندسی مکانیک، مهندسی هوافضا، مهندسی کامپیوتر، مامایی، شنوایی سنجی، گفتاردرمانی، فیزیوتراپی، مدیریت بهخصوص مدیریت خطوط اجرایی، مدیریت نیروی انسانی، مدیریت خط تولید، مدیریت پروژههای اجرایی، تجارت، سیاست، حقوق، ورزش، محیط زیست، برنامهریزیهای استراتژیک برای افراد با آرکیتایپ آرتمیس بسیار مناسب است.